یکبار برایم نوشتی دوستت دارم، من هزار بار خواندمش!
هزار بار ضربان قلبم بالا گرفت ، هزار بار نفس در سینهام برید، هزار بار در وجودم ریشه کرد؛ انگار که هزار بار شنیدهام، انگار که هزار بار نوشتهای…
یکبار در آغوشت کشیدم، هزار بار خوابش را دیدم!
هزار بار تب کردم، هزار بار آرام گرفتم؛ انگار که هزار بار در آغوشم بودهای. تو یکبار دروغ گفتی، من دروغت را هزار بار تکرار کردم؛ هزار بار رویا ساختم، هزار بار باور کردم. انگار خانهام را روی آب ساخته باشم.
تو یکبارنبودی، من هزاربار دنبالت گشتم.
هزار بار خاموش بودی، هزار بار به در بسته خوردم، هزار بار دلم گرفت؛ انگار که تمام هزارانم را باخته باشم. و اما یکباره در دلم فرو ریختی و من که تو را هزار بار زندگی کرده بودم، هزار بار مردم.
تو همیشه همان یک بودی. یک دوستی، یک تب، یک رابطه، یک تجربه… و این من بودم که از یک، هزار ساخته بودم!
#هیلا_صدیقی
اشتراک: پریسا گندمانی