برگهای مُرده حالا همهجا را گرفتهاند،
میریزند و میریزند،
و دنیا را باز تبدیل به خاک میکنند.
گاهی فراموش میکنم [که]
برنامهی زمانبندی دنیا مثل برنامهی من نیست.
که همهچیز در حال مُردن نیست،
و اگر هم هست دوباره زنده خواهد شد،
با کمی آفتاب و آن امید همیشگی.
گاهی فکر میکنم:
من از این درخت پیرترم،
از این نیمکت پیرترم، از باران پیرترم.
با اینحال. از باران پیرتر نیستم.
سالهاست که میبارد و من هم که بروم،
باز خواهد بارید.
ارسال از: مونس احمدی پور
نقاشی از: مونس احمدی پور