Press "Enter" to skip to content

یک مونولوگ نمایشی

0

نگاهی به اجرای نمایش «نسبیت خاص» کاری از سمانه زندی نژاد به قلم بهار کاتوزی

علیرضا طیاری

نمایش «نسبیت خاص» مونولوگ برگزیده فستیوال مونولیو از 18 تا 22 اردیبهشت 96 در سالن رحمدل مجتمع خاتم الانبیاء شهر باران به روی صحنه رفت.

علیرضا طیاری، منتقد

از انبوه ساعات و روزهای فراموش شدنی‌ که تبار آدمیان را به بازی پوچ گردون کشانده، این اجرای خوب، با بهره از هوش سرشار نویسنده و هوشیاری تنها بازیگرش، برای 40 دقیقه در نقبی به زمان با ابزار زبان، مخاطب‌اش را با خود به تاریک روشن ذهن راوی می‌برد.

نمایش نسبیت خاص در کار شکار احساس و منطق مخاطب‌اش بی‌وقفه در تلاش است و با ارایه اطلاعات از زبان بی‌لکنتِ بهار کاتوزی، مخاطب به یک ماراتن نفس‌گیر دعوت می‌شود:

مرد جوانی با موهای جو گندمی‌ در فضای دانشگاه، نگاه دختر دانشجویی را جلب می‌کند.

در بیان فعل و انفعالات از چگونگی حال راوی است که آهوی تک‌تاخت نمایش به دامگاه عشق گرفتار و رازش افشاء می‌شود.

با تعریفی از عشق که عینا در متن نمایش بی رفرنس از “ویکی پدیا” آمده و ما آن را با صدای دختر دانشجوی جوان می‌شنویم:

“عشق لذّتی مثبت است که موضوع آن زیبایی است، همچنین احساسی عمیق، علاقه‌ای لطیف و یا جاذبه‌ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می‌تواند در حوزه‌هایی غیرقابل تصور ظهور کند.”

دختر جوان دانشجو به زبان روایت، در طرح چگونگی دلباختگی‌اش، از فرضیات، معادلات و قوانین نسبیت در سنجش حس و حال خود به مرور گذشته می‌پردازد؛ هموست که می‌خواهد با تبادلات متنی بین علم فیزیک و معادله‌ی عشق در چالش با اتفاق و تقدیر، یک صورت مساله را طرح کند.

او با پلی به زمان سپری شده، ذهن مخاطب را به لحظه‌ي آغازین تولد یک عشق می‌برد، و با آهسته کردن ریتم زمان، به وصف چگونگی یک “آن” می‌پردازد و در بیانِ کش و قوس این دلباختگی، اجرا به پرداخت قصه‌ی غصه‌ی او می‌کوشد.

تنها پرسوناژ نمایش نسبیت خاص، در نگاهی انطباقی با معادله‌های فیزیک، مخاطب را به تمامیت “ذهن” و “قلب” خود می‌برد و تردید‌ها و طپش‌هایش را آشکار می‌کند. او با صدای بلند فکر می‌کند و می‌خواهد “درد” و “درک”‌اش را “یک‌جا” به اشتراک بگذارد.

آیا دختر دانشجوی جوان در بازتعریف و اثبات مقوله‌ی “عشق” در کنکاش است؟

پاسخ این پرسش هر چه باشد، به نظر می‌رسد، در تشخیص رسالت متن، نویسنده مرزهای دورتری را رصد کرده است:

“یک موقعیت رمانس که در دقایق پایانی اجرا به ماهیتی تراژیک و البته ناتمام می‌رسد.”

و این ناتمامی، از آنجا که می‌توانست بی‌اتصال به یک حادثه‌ي سند‌دارِ واقعی؛ تبلور معنایی بیشتری بیابد، صعود متن را در ارتفاع محدودی متوقف می‌کند! اوجی که گرفتار موج می‌شود…

-آری! بی‌انتهایی‌ِ افق است که آن را غرق‌گاهِ خورشیدِ عالم تاب کرده!

و اما در‌باره‌ی اجرا باید گفت کم‌ترین فعلیت را از “کارگردان” شاهدیم، و تردیدی ندارم که این انفعال نه از ناتوانی، که حاصل ویژگی‌های متن است و بعید می‌دانم نگاه کاونده‌ِ ‌نوجویی، آن را کاستی در نظر بگیرد.

از دیگر ویژگی‌های متن به‌روز بودن آن است؛ بی‌فاصله از مخاطب نوشته شده، و طنزی خوش‌آیند تمام متن را پوشانده.

از بازی نور، دکور، گریم و طراحی لباس در این نمایش یاریِ چندانی گرفته نشده، و کارگردان با تصاویر مرتبط که از پروژکتور در پس زمینه تابانده می‌شود در فضا‌سازی و القاء مفاهیم و موقعیت‌ها کمک می‌گیرد. البته این اثر‌گذاری در پایان کار بیشترین سهم را دارد: زمانی که تخیل و تصور بیننده به کف اقیانوس می‌رسد و ناگهان در یک همزاد پنداری نادر با شخصیتی که هرگز به‌روی صحنه دیده نشده، مخاطب از چشمان او آبی‌های اعماق اقیانوس را با حزن در بازتاب نور و تصویر تابنانده شده در پس‌زمینه رصد می‌کند؛ انگار روح این پرسوناژ نادیده در تماشچیان حلول پیدا کرده باشد. و این جمله از دختر که در تاریکْ روشن صحنه با بغضی فروخورده، و آتشی در دل و امیدی در صدا،‌ مسافت گلو تا سینه را کوتاه می‌کند:

“او زنده است، من هنوز انرژی‌اش رو دریافت می‌کنم…” به‌گمانم در لحظات پایانی نمایش، همزاد‌پنداری مخاطب به کامل‌ترین وجه خود می‌رسد: انگار اوست که آب دریاها را گریه کرده باشد!

ــ دل من و این تلخی بی‌نهایت، سرچشمه‌اش کجاست؟

ــ آب دریاها، سخت تلخ است، آقا!

دریا خندید، در دوردست، دندان‌هایش کف و لب‌هایش آسمان. (لورکا)

اگر بخواهم همه‌ی آنچه که نوشتم را به حساب چگونگی این نمایش بگذارم، قطعا باید به یک ویژگی مهم اجرای این مونولوگِ به خاطر ماندنی اشاره کنم:

این مونولوگ نمایشی، به آشنا‌زدایی دست زده و به گشایش میدان جدیدی از تئاتر کمین کرده، از این رو کشف قابلیت‌های تازه صحنه به تنهایی می‌تواند تمام تلاشِ کارگردان‌اش سمانه زندی نژاد و نویسنده و بازیگر ارجمندش بهار کاتوزی را موجه، ماندگار و تحسین آمیز کند.

باید به عامر عظیمی درود فرستاد که نوجویی و مدرنیزم را در جایگاه تهیه کننده از او می‌بینیم،‌ و همچنین همراهان و حامیان ارجمندش به شرحی که در بروشور نمایش نسبیت خاص آمده است: مجری طرح: روح‌اله زندی‌فرد. دستیار کارگردان: نوشین طهماسبی. طراح ویدئو، تکنیک و نور: علی شیرخدایی. طراح پوستر: محمدصادق زرجویان. ویرایش پوستر در شهرباران: دلارام خانجانی. مسئول روابط عمومی: ترمه توحیدی. عکاسان: هانیه قیطازی، آرمان رجبی، سعید فخاریان و مشاور رسانه‌ای این گروه: سید فرزام حسینی. گفتنی‌ است نمایش نسبیت خاص به اهتمام گروه تئاتر دانش آموختگان سمپاد رشت با همکاری آموزشگاه افرا به روی صحنه رفته است.

 

مروری بر عکس های نمایش «نسبیت خاص» کاری از سمانه زندی نژاد به قلم بهار کاتوزی