Press "Enter" to skip to content

سوگند، شعر تازه‌ای از هنرمند گرامی؛ الهام پوریونس

0

دلم گرفته ازین روزگار پرترفند
ازین زمانه بی شور و حال بی لبخند

دلم گرفته خدایا چقدر تنهایی!
چقدر شام غریبان، چقدر پا دربند

شدم پرنده ولی از تبار بی بالان
بلم نشین سواحل گریزی از اروند

دلم ترنم باران و بوی گل می‌خواست
دریغ قسمت من شد دلی که دل می‌کند

چقدر تلخ و سیاهم چقدر غم دارم
و حال امشب من شد عجیب ناخرسند

دلم گرفته چرا آسمان نمی بارد
براین کویر پرازغم دوقطره ای هرچند

گذشته‌ها که گذشتند و روزها رفتند
ولی هنوز دلم می‌دهد مرا این پند

که شاعرانه بمانم صبور و بااحساس
به جان سادگیم ساده می‌خورم سوگند

عکس از: بانو قهرمانی