بیبیهای ما، پایِ دارِ قالی، حرفهایی میزدند …
میگفتند : تار و پودی که زن آبستن و زائو ابزار زده باشد، شل و وا رفته است …!
فرشی که پیرزن بافته باشد، گرم است و به درد خواب زمستان میخورد …!
فرش دختر مجرد، تیز رنگ است و تند و چشم را میزند !
اما همانها میگفتند که امان از قالی نو عروس و دختر عاشق … نقشش هزار راه میبَرَد آدم را …
نقشش غلط است، مرغش سر میکند توی گل و گلش میرود زیر بال و پر مرغ …
اما عوضاش تا بخواهی جان دارد …!
«قیدار» رضا امیرخانی
ارسال از: نازي تارقلي زاده