Press "Enter" to skip to content

شعري از محمد حسین ملکیان

0

بردمان در یک زمان و یک مکان مشترک
شعر، حرف ربط مان شد در جهان مشترک

مثل یک ساقی ناخن خشک اما مهربان
سهم ما را ریخت در یک استکان مشترک

ما عقابیم و نمی دانست در دنیای ما
هیچ مفهومی ندارد آسمان مشترک

ما دو پرچم داخل یک سرزمین کوبیده ایم
اشتراکی نیست ما را جز زبان مشترک

فکر کردی با تو هستم، فکر کردم با منی
زندگی کردیم عمری با گمان مشترک

زندگی کن جای من تا من بمیرم جای تو
آخر خوبی ست در یک داستان مشترک

اشتراک از الهام پوريونس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *