زن ها زبان مشترک دارند
مانند گل، مانند آئینه
با لهجه ایی شیرین و بی همتا
یک لهجهی ملموس و دیرینه
زن ها زبان مشترک دارند
وقتی که با غم هم نشین هستند
وقتی که دلهاشان پر از درد است
هر جا که با بغضی عجین هستند
با این زبان مشترک گاهی
از یک خرابه قصر می سازند
اسطوره هایی در دل تاریخ
زن های ما، افسانه پردازند
با این زبان مشترک آنها
در قلب ها اعجاز می ریزند
هر لحظه و هرجای این دنیا
از عشق پاک و ساده لبریزند
زن ها زبان مشترک دارند،
در نقش یک مادر اگر باشند
دلسوز تر از یک پرستارند
از درد هر کس با خبر باشند
پس این زبان مشترک خوب است
یک حسّ ناب و غیر تکراری
همسر شدن، مادر شدن با عشق
دلواپسی در خواب و بیداری
از شاعره ارجمند: سمانه رحیمی