جریره فرزند پیران ویسه و گلشهر، مادر فرود و همسر اول سیاووش نیک نهاد است.
پدرش پهلوانی به نام پیران ویسه است و از معدود فرزانگان تورانی که فردوسی کبیر وی را از لحاظ صفات اخلاقی، همردیف پهلوانان ایرانی قرار داده، او سپهسالار افراسیاب است و مشاور سیاسی و نظامیوی و فرمانروای ختن.
مادر جریره نیز؛ زنی خردمند به نام گلشهر است .
جریره دختر بزرگ فرمانروای ختن؛ بغایت زیبا و پاکدامن است و زمانی که سیاووش به توران میآید، پیران، برای اینکه سیاووش تنها نماند جریره را به عقد وی در میآورد. اما جریره دوران بسیار کوتاهی را با سیاووش سر میکند، چرا که به سبب شرایط سیاسی موجود پیران ویسه زمینهی ازدواج سیاووش، را با دختر افراسیاب فراهم میآورد و سیاووش جریره را ترک میکند و بعد از ازدواج با فرنگیس، برای ساختن شهر سیاووشگرد، به سمت چین میروند.
و جریره این زن زیبای دردمند، در تنهایی و غرق در غم و رنج، روزگار میگذراند تا اینکه فرزندش فرود به دنیا میآید.
او گهگاهی از بیمهریهای سیاووش سخن میراند، اما با کشته شدن وی؛ این زن عاشق، چنان افسرده و دردمند میشود که تنها خواستهاش خونخواهی فرزند، برای پدر میباشد. در واقع نقش کلیدی او در شاهنامه پروراندن پهلوانی به نام “فرود” است و جریره فرزندش را در نبود پدر پهلوانی نامی، بار میآورد.
زمان همچنان میگذرد تا کیخسرو (فرزند سیاووش و فرنگیس) به تخت شاهی ایران مینشیند و به کین خواهی پدر بر میخیزد و لشگری عظیم به سرکردگی جمعی از پهلوانان ایرانی را، به سوی توران گسیل میدارد.
کیخسرو از حضور برادرش فرود به همراه مادرش در “کلات”، که در مسیر لشکر کشی آنهاست مطلع است و به “طوس” سپهسالار خود فرمان میدهد از راه بیابان به توران بتازند ولی طوس بر خلاف دستور کیخسرو، راه کلات را پیش میگیرد.
خبر به فرود میرسد که لشگر ایران در راه کلات است. فرود نگران میشود ولی جریره این زن فهیم و آگاه، به او اطمینان میدهد که برادرش از حضور وی آگاه است و هرگز به او گزندی نخواهد رسانید و فرزندش را تشویق میکند که به سپاه ایران بپیوندد تا انتقام خون پدر را از افراسیاب بستانند و تنی چند از پهلوانان ایرانی را به او معرفی میکند و از پسرش میخواهد تا نزد آنها برود.
پسر چنین میکند ولی بعد از اینکه هویتش فاش میشود، طوس سر ناسازگاری میگذارد…
شبی جریره خواب میبیند قعلهی کلات در آتش میسوزد، سراسیمه از خواب برخاسته و به پشت بام میرود و قلعه را محسور سپاه ایران میبیند، با نگرانی فرزند را خبر کرده و اما فرود به او اطمینان میدهد که اگر در جنگ مقهور شود، خواهد گریخت….
جنگ سختی در میگیرد و در نهایت دو تن از پهلوانان سپاه ایران با شمشیر و گرز، ضرباتی به کتف و گردن فرود وارد میآورند. فرود به سختی خود را به داخل دژ میرساند و در حالیکه مادر بالای سر اوست جان به جان آفرین تسلیم مینماید.
جریره این زن شجاع ستمدیده که زخم خوردهی روزگار است، در قلعه آتشی عظیم میافروزد و طلا و جواهرات و هر آنچه قیمتی است در آتش میریزد. وی که مرگ فرزند را تاب نیاورده، همانجا همراه با شعلههای سوزان آتش، بالای سر فرزند، با خنجر، جگرگاه خود را میدرد و با دنیا وداع میکند و اینگونه نقشش در شاهنامه پایان مییابد.
جریره تنها زنی در شاهنامه است که خودکشی میکند و این مهم بیانگر حقیقت تلخ تحمل رنجی عمیق و فشاری زیاد است که این شیرزن در طول زندگی خود متحمل آن شده و کاریترین و آخرین ضربه که با مرگ فرزند بر پیکرش وارد شده، دیگر تابی برایش باقی نمیگذارد و به زندگی دردناک خویش پایان میدهد و این گونه نقشش در شاهنامه نیز به تلخی به پایان میرسد.