Press "Enter" to skip to content

سنگِ صبور

0

شعر از دکتر آنه محمد

ای تکیه گاهِ امن وآسایش
واپسین ایستگاهِ روزهایِ پُر تنش
صخره ی سترگِ ساحلِ شب
لنگرِ سکوت و،رهایی
در دریایِ دُژَم طوفانی

نیست
هیچ خویشاوندی نزدیک تر ازتو
تو هرشبانگاه
این سرِ سنگینِ سودایی را
میزبانی

تنِ کوفته ام را
از طوفانِ هزاران سودا
هزاران خواب و خوفِ آشفته
به ساحلِ صبح میرسانی
نثارِ تو باد
فصیح ترین قصیده ی سپاس
چه سال ها ،چه سال ها
همرهم بوده ای
سنگِ صبورِ آن همه اندُهان
شاهدِ پرشکیبِ درخود تپیدن ها
ناظرِ خموشِ بُغض ها واشک ها

سیلابی کرده ام
دامن ت را ،اما
تو گرم درآغوشم گرفته ای
از دورترین سالها ،دورترین سرزمین ها
هم قدم بوده ای
به رغمِ آن همه غوغا و طوفان
گرد بادِ جنون
ترک ام نکرده ای
هر شبانگاه تویی پناه اَم
محرابِ ساکتِ
شبستانِ وجود
تو بمان
که بمانَم.

۴۰۰/۱۱/۵
آنه محمد.

دیتیل نقاشی از علیرضا طیاری. آکرولیک روی بوم. 1400

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *