Press "Enter" to skip to content

شعری از سهراب سپهری (خط خوش از هنرمند گرامی: سودابه حسین نژاد )

0

 

اشک می‌بارم، بیا این ابر و باران را ببین
دشتِ تر را دیده‌ای، دریای دامان را ببین

تار و پودِ گلشن از آهنگِ من آتش گرفت
سوز بنگر، ساز بنگر، پردۀ جان را ببین

طرحِ خاموشی فکن تا وارهی کم‌کم ز رنگ
پرده بردار از نگاه و نقش ایوان را ببین

نیست در دنیای پیدا جلوه‌گاهِ راز عشق
دیده را بر هم گذار و یار پنهان را ببین

جلوۀ معنی کند روشندلان را محو شوق
دیدۀ شبنم شو و خورشیدِ رخشان را ببین

بادِ وحشت می رُباید نقش پا ای بی‌خبر
چند گامی همرهِ ما شو، بیابان را ببین

رو صفای خویش را ای ‌دل ز آب دیده جوی
ابر می‌گرید بیا صحرای خندان را ببین

فصل سرمستی رسید و ما همان سرگشته‌ایم
گردشی کن در چمن، بادِ بهاران را ببین

هستی ما مشتِ خاکی تیره و سرگشته بود
گردبادِ تارِ گَردآلودِ گردان را ببین*

*از کتاب هنوز در سفرم.

خط خوش از هنرمند گرامی: سودابه حسین نژاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *