Press "Enter" to skip to content

شعري از صدیقه کشتکار شاعره‌ي ارجمند شهر باران

0

می چکی چکه چکه بر دفتر
بازهم خون دماغ شد قلمم
در تکاپوی دست و احساسم
بازهم داغ داغ شد قلمم

عین و شین، قاف شعر من هستی
هیس، رازی که قائمی در من
توی افکار من نشسته ای و
حسرت و آه دائمی در من

گریه ی ابر رشت یعنی من
حسرت راه دور یعنی تو
بین ما کوه و دره بسیار است
راه صعب العبور یعنی تو

تو خود شعر حافظی من هم
مصرعی پر ز ضعف تالیفم
پر از اشکالهای ریز و درشت
کودک مشقها و تکلیفم

در سرم جیرجیرکی مست است
که تو را جیغ می زند هر شب
عنکبوتیست توی افکارم
دور خود تار می تند هر شب

شعر با دفترم گلاویز است
می چکد از دماغ خودکارم
تا هوس می کنم غزل بچشم
تو می آیی سراغ خودکارم

بی تو آویختم به لبهایم
گردن آویز خنده ی زوری
آی خورشید صبح هر روزم
خسته ام از چراغ زنبوری

#صدیقه_کشتکار

عکس از: پویا (قبرس شمالی)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *