Press "Enter" to skip to content

اختلالات صدای خوانندگان

0

انسانها برای صدا سازی ، چه برای صحبت کردن و چه برای آواز خواندن از حنجره شان استفاده میکنند . حنجره عضوی بسیار حساس و آسیب پذیر است ، اگر بخواهیم از حنجره برای آواز خواندن استفاده کنیم باید شیوه استفاده درست از حنجره را بدانیم . برخی افراد  به طور ذاتی از صدای خوبی برخوردار هستند و برخی دیگر باید با تمرین و ممارست و تحت نظر افراد صاحب صلاحیت به صدای خوب دست یابند . برای مورد دوم شخص باید از توانمندی و سلامت جسمی مناسبی برخوردار باشد تا بتواند در اثر آموزش به صدای خوب دست یابد . گرچه همه میخوانند ولی همه خواننده نیستند . اشخاصی که از صدای خود برای آواز خواندن استفاده میکنند باید بسیار مراقب و مواظب باشند تا حنجره آنان ( تارهای صوتی آنان) آسیب نبیند ، این کار باید تحت نظر افراد دارای صلاحیت صورت گیرد در غیر اینصورت ممکن است پیامدهایی به دنبال داشته باشد که قابل جبران نباشد . از این رو ، من در این مقاله تلاش نمودم تا آنچه را که یک خواننده باید رعایت کند به آگاهی برسانم .

مسعود پورقریب

Voice disorders in singers

 Masoud Pourgharib

2019

مقدمه :

انسانها برای صدا سازی ، چه برای صحبت کردن و چه برای آواز خواندن از حنجره شان استفاده میکنند . حنجره عضوی بسیار حساس و آسیب پذیر است ، اگر بخواهیم از حنجره برای آواز خواندن استفاده کنیم باید شیوه استفاده درست از حنجره را بدانیم . برخی افراد  به طور ذاتی از صدای خوبی برخوردار هستند و برخی دیگر باید با تمرین و ممارست و تحت نظر افراد صاحب صلاحیت به صدای خوب دست یابند . برای مورد دوم شخص باید از توانمندی و سلامت جسمی مناسبی برخوردار باشد تا بتواند در اثر آموزش به صدای خوب دست یابد . گرچه همه میخوانند ولی همه خواننده نیستند . اشخاصی که از صدای خود برای آواز خواندن استفاده میکنند باید بسیار مراقب و مواظب باشند تا حنجره آنان ( تارهای صوتی آنان) آسیب نبیند ، این کار باید تحت نظر افراد دارای صلاحیت صورت گیرد در غیر اینصورت ممکن است پیامدهایی به دنبال داشته باشد که قابل جبران نباشد . از این رو ، من در این مقاله تلاش نمودم تا آنچه را که یک خواننده باید رعایت کند به آگاهی برسانم .

چکیده :

بسامد پایه ( فرکانس پایه ) با طول و ضخامت تارهای صوتی و فشار هوای بازدم ارتباط دارد . فشار بیش از حد به حنجره باعث آزرده شدن حنجره میشود و در مواردی باعث پلیپ و ندول تارهای صوتی میگردد . چنانچه به نحو درست از صدا استفاده شود و بهداشت صوتی نیز رعایت گردد و از صدا بد استفاده نشود از بسیاری مشکلات پیشگیری خواهد شد . در این مقاله با ذکر مثالها و یافته های مختلف سعی شده است از وارد آوردن آسیب به حنجره به علت عدم آگاهی جلوگیری شود

کلمات کلیدی :

حنجره – آواز – بسامد – فرکانس – تارهای صوتی – پلیپ – ندول – لارنژیت – بلوغ

کاربر حرفه ای صدا، ضروریات شگفت انگیزی را روی تنفس، صداسازی، و طنین اعمال می کند. ما برای صدای هنرپیشه ها، خواننده ها، آموزگاران، روحانیها، فروشنده ها، بازاریاب ها، سیاستمداران، مجریان برنامه، و افرادی که صدا عنصر اصلی صلاحیت شغلیشان و شاید موفقیتشان است، از اصطلاح صدای حرفه ای استفاده می کنیم. آسیب شناس گفتار و زبان در برخورد با گروهی از هنرمندان حرفه ای، غالبأ ، برنامه ی بهداشت صدا را به آنها آموزش میدهد، اطلاعات مربوط به صدای طبیعی را در اختیار آنان می گذارد، و بر پرهیز از استفاده ی زیاد از صدا که باعث آسیب دیدگی آن می شود، تأکید می کند. با این وصف، هلمبرگ و همکاران (۲۰۰۱) به این نتیجه رسیده اند که، برنامه ی بهداشت صدا به تنهایی باعث بهتر شدن صدا نمی شود. گویا، برنامه ی بهداشت صدا با نوعی آموزش صدا باید همراه شود که مربی، استاد آواز، یا آسیب شناس گفتار و زبان آن را به کاربران حرفه ای صدا یاد می دهند و به آنها کمک می کنند صدای حرفه ای و مؤثر خود را حفظ کنند (برادوس، لورنس و همکاران، ۲۰۰۰).

یکی از موانعی که در کار با کاربران حرفه ای صدا با آن رو به رو می شویم، «بی تجربگی عملی» آموزگار یا متخصص بالینی است. شخص حرفه ای غالبا بیش از حد و مرز طبیعی از صدایش استفاده می کند، که ما آن را عموما استفاده ی زیاد از صدا تعبیر می کنیم. آموزگار یا متخصص این صدا که هرگز ورای این حد و مرز مجاز از صدایش استفاده نکرده باشد، زمانی که بخواهد فرد را متقاعد به انجام دادن کاری برای برطرف کردن مشکل صدایش کند، ممکن است با مشکل مواجه شود. همانند متخصص بالینی صدا که میخواهد با دانشمند صدا ارتباط برقرار کند، یا دانشمندی که دوست دارد تفننی کار بالینی انجام دهد، وقتی از آموزش و توانمندیمان فاصله می گیریم، «بی تجربگی عملی» ما برای اهل فن آشکار می شود.

یکی دیگر از موانع کار موفقیت آمیز با کاربران حرفه ای صدا، نبود زبان قابل فهم بین متخصص بالینی و فرد حرفه ای است. برای مثال، ممکن است به هنرپیشه با خواننده نوعی روش تنفسی برای اجرای برنامه آموزش داده شده باشد که این روش با یافته های جدید علم صدا، به ویژه در مورد فیزیولوژی تنفس ، در تضاد باشد. هنرمندان غرق تصورات ذهنی اند. با وجود این، درمانگر بدون توضیحاتی دلگرم کننده درباره ی افزایش توان هنری هنرمند و استفاده ی سالم از سازوکارهای صداسازی، نمی تواند این تصورات ذهنی را از بین ببرد. متخصص بالینی کارآزموده به تصورات ذهنی هنرمندان مستقیما حمله نمی کند، بلکه از این تصورات ذهنی استفاده می کند، و با این توضیح که با تلاش عضلانی کمتر می توان صدای مشابهی تولید کرد، این تصورات را تغییر می دهد. تنش های عضلانی زیاد، در حین اجرای برنامه را، کافمن و همکاران (۱۹۹۶) طبقه بندی کرده اند. آنها به این نتیجه رسیده اند که، تنش عضلانی غیرضروری زیاد در اندام های بالای چاکنای رخ میدهد؛ به ویژه در میان خوانندگان بلوگراس (موسیقی محلی امریکایی)، راک، و سرود مذهبی سپاهان امریکا. هرگاه تشخیص متخصص بالینی این باشد که تنش عضلانی زیاد باعث مشکلات حنجره شده است، صدادرمانی برای کاهش این تنشهای عضلانی زیاد در حنجره و اندام های بالای حنجره مؤثر خواهد بود. با روش های بالینی همچون بازخورد شنیداری، تغییر بلندی صدا، گفتار با آواز آرام، جویدن، مشاوره، تمرکز صدا، تغییر برخورد تارآواها، ماساژ حنجره، باز بودن دهان، آرامش، و آه و خمیازه میتوان بالابودن تنش عضلانی را کاهش داد.

یکی از بهترین روش ها برای درمان صدای آموزگار، فروشنده، یا واعظ، استفاده از بازخورد شنیداری با نوار حلقه ای است (تسهیل کننده، ۱۹۹۸). یکی از شیوه های استفاده از بازخورد نوار حلقه ای این است که، درمانگر الگویی از صدا در اختیار بیمار بگذارد، تا بیمار صداسازی خود را با این الگو «هماهنگ» کند. هنگامی که ضبط صدا، در دستگاه تسهیل کننده، متوقف شد، دکمه ی پخش را فشار می دهند، و بیمار آنچه را گفته است بی درنگ از گوشی می شنود، و بیمار و درمانگر صداسازی بیمار را ارزیابی می کنند. چندین بار می توان صدای بیمار را ضبط و پخش کرد تا صداسازی او به معیارهای ارزیابی نزدیک شود. واداشتن بیمار به اینکه صدای خود را با الگویی شنیداری هماهنگ کند (صدای خودش با صدای درمانگر)، او را قادر می کند از سازوکارهای صداسازی به طور کلی و همه جانبه استفاده کند، که این کار از تقسیم شدن واکنش حرکتی بیمار صداسازی) به اجزای جداگانه جلوگیری می کند (حتی الامکان باید از صداسازی تکه تکه پرهیز کرد).

شاید از میان زیرگروه های کاربران حرفه ای صدا، آموزگاران بیشترین نشانه های منفی صدا را نشان دهند (ساپیر، کیدار، ماترس – اشمیت، ۱۹۹۳: اسمیت و همکاران، ۱۹۹۷). آموزگاران از حنجره شان بسیار زیاد استفاده می کنند، در نتیجه، ممکن است در مورد آنان روش درمانی بهداشت کلی صدا را به کار گرفت. همچنین می توان آنان را به تجزیه و تحلیل موقعیت هایی که احتمالا باعث بروز استفاده ی بد و نادرست از صدا میشوند، سوق داد. هیلن و همکاران (۲۰۰۲) شرح حالی از دامنه ی هنجار صدا تهیه کرده اند که، محدوده های دارای بسامد یا شدت بالا و پایین مربوط به صداسازی آموزگاران را ارائه میدهد؛ به نظر می رسد که نادیده گرفتن این محدوده های ذکر شده، صدای آموزگار را به خطر بیندازد. با آموزش شیوه های درمانی ویژه می توان تنشهای عضلانی زیاد را کاهش داد، و بیمار را دلگرم کرد تا تحت شرایط دشوار (مثل استفاده ی مستمر و طولانی از صدا در کلاس درس پرسر و صدا) صداسازی سالم تری داشته باشد. از آنجا که شرایط تدریس را معمولا نمیتوان تغییر داد، آموزگار ممکن است هم از تقویت کننده و هم از آموزش مربوط به استفاده ی کارآمدتر از صدا در کلاس درس استفاده کند. هنرمند نیز مانند آموزگار، دلواپس صدای خود است، و اغلب می تواند از بهداشت صدا و برنامه ی درمان صدا توأمان استفاده کند و از این ترکیب بهره مند شود (زین، والتر، ۲۰۰۲).

یکی از جامع ترین کتابها درباره ی چاره اندیشی و احتمالأ صدادرمانی برای کاربران حرفهای صدا، کتاب صدای حرفه ای: علم و هنر مراقبت بالینی، چاپ دوم ۱۹۹۷ است که ساتالوف آن را ویرایش و چاپ کرده است. این کتاب ۶۸ فصل دارد و پزشکان، دانشمندان صداء درمانگران صدا، هنرمندان، و متخصصان بسیاری در تألیف آن سهیم بوده اند.

میدانیم که صحبت کردن حاصل استفاده ی تخصصی از سازوکار حنجره است. از آن تخصصی تر آواز خواندن است. صحبت کردن و آواز خواندن در گرو ترکیب، تلفیق و تعامل سازوکارهای تنفس، آواسازی، طنين، و تولید گفتار است. بهترین سخنرانان و خوانندگان اغلب کسانی هستند که، به واسطه ی استعداد طبیعی یا آموزش، یا با ترکیب سنجیده ی این دو، در استفاده ی مناسب از سازوکارهای حنجره مهارت کسب کرده اند. با وجود این، اکثر ما وقتی که صحبت می کنیم، گریه می کنیم، آواز می خوانیم یا می خندیم، با تلاش نه چندان آگاهانه ای، نقشی در هدایت صداسازی ایفا می کنیم و دوست داریم از صدای خود به نحو مناسبی استفاده کنیم.

با وجود اینکه کارکرد مجرای تنفسی بیشتر مردم سالم است، برخی افراد در حفره های بینی، حلق، حنجره، نای، ششها، یا عضلات تنفسی شان، که نفس کشیدن را میسر می کند، مشکلاتی دارند. هر اختلالی در اندامهای تنفسی با کارکرد آنها ممکن است باعث اختلالات صدا بشود.

اثبات داده های مربوط به میزان هنجار اختلالات ضدا، به چند دلیل مشکل است. مثلا، بر اثر سرماخوردگی، صدا به طور موقت دستخوش اختلال می شود، زیرا سرماخوردگی ارتعاش بافت حنجره را تغییر میدهد و ممکن است سینوس های طنینی را با مخاط عفونی پر کند، همه تقریبا تغییر صدا بر اثر سرماخوردگی را در زندگی خود تجربه کرده اند (چه از نوع اختلال در اواسازی باشد و چه اختلال در طنین). برخی دیگر نیز بر اثر حساسیت ها دستخوش چنین تغییراتی در صدایشان می شوند. بنابراین، اگر از ما بخواهند با در نظر گرفتن تعداد زیادی از افراد جامعه میزان شیوع اختلالات صدا را در گذشته و حال تعیین کنیم. این میزان را باید تقريبا صد در صد گزارش کنیم. البته داده های مربوط به چنین میزان شیوعی بی معنی است. ولی اگر بخشی از جامعه، مثل خلبان ها را انتخاب کنیم، و موارد ابتلا به گرفتگی صدا (دیسفونی) را در دورهای خاص، در گذشته، مشخص کنیم، آن گاه می توانیم میزان شیوع را در آن گروه برآورد کنیم. اگر صدای خلبانها را با صدای گروه های غیر خلبان (مثلا از نظر سن و جنس)، مقایسه کنیم این داده ها معنی دارتر هم می شوند. حالا بیایید برخی از پژوهش های جدید مربوط به میزان شیوع و وقوع اختلالات صدا را بررسی کنیم.

بررسیهای لکوک و دراپ (۱۹۹۶)، در باره ی صدای ۲۵۹ دانش آموز دبستانی، نشان داد که ۱۰ درصد آنان، هنگام ارزیابی، به گرفتگی صدا مبتلا بودند و این گرفتگی صدا یا به علت اختلالات حنجره بود یا اختلالات طنین. طبق برآورد أندروز (۲۰۰۲) در جمع بندی پژوهشهای مربوط به میزان شیوع اختلالات صدا، در گذشته، ۶ تا ۹ درصد دانش آموزان دبستانی به اختلالات صدا مبتلا هستند، و فقط حدود یک درصد آنان تحت درمان قرار دارند. این یافته با تجربه ی مشترک درمانگرانی که در مدرسه ها کار می کنند، مبنی بر اینکه میزان شیوع اختلالات صدا در دانش آموزان مدرسه بیشتر از تعداد بیمارانی است که می بینند، سازگاری دارد. در مورد میزان شیوع اختلالات صدا در دانش آموزان دوره ی راهنمایی، داده های اندکی در دسترس است.

به نظر می رسد بررسی گروه های ویژه، نظیر معلم ها یا فروشندگانی که از صدایشان زیاد استفاده می کنند، داده های سودمندی در مورد میزان شیوع در اختیار ما بگذارد. در یکی از این پژوهشهای اسمیت و دیگران (۱۹۹۷) با مقایسه ی ۲۳۷ معلم با ۱۷۸ غیرمعلم، پی بردند که در گذشته، بیش از ۲۰ درصد معلم ها به دلیل اختلالات صدا شغل خود را از دست داده اند، در حالی که هیچ یک از افراد گروه غیرمعلم به دلیل مشکلات صدا، شغل خود را از دست نداده بودند. گروه معلم ها به طور متوسط دارای دو یا چند نشانه در صدا بودند، در حالی که در گروه غیر معلمها هیچ نشانه ای در صدا گزارش نشد. از میان مواردی که بررسی شده اند، به نظر می رسد تدریس جزء مواردی باشد که بالاترین خطر ابتلا به اختلالات صدا را داراست. اینکه اختلالات صدا چگونه بر کیفیت زندگی فرد تأثیر می گذارد، به همت اسمیت و دیگران بررسی شده است. آنها ۱۷۴ معلم مبتلا به اختلالات صدا را با ۱۷۳ فرد بزرگسال سالم مقایسه کردند و به این نتیجه رسیدند که، ۷۵ درصد معلمها و ۱۱ درصد غيرمعلم ها بر این باورند که بر اثر مشکلات در صدا، تعاملات اجتماعی شان به طور نامطلوبی دستخوش اختلال شده است. نتایج در پژوهش دیگر منفی بود. در این پژوهش، ۲۳۷ آموزگار زنی که از آنها پرسش شده بود، اغلب گزارش کردند که مشکلات صدایشان تأثیر تدریس آنها را محدود کرده و منشأ دائمی فشار روانی یا ناکامی آنها بوده است (ساپیر، کیدر و ماترز – اشمیت، ۱۹۹۳، ص ۱۷۷). بر پایه ی پژوهش کیس (۲۰۰۲)، که چندین پژوهش مربوط به بررسی رهبران گروه تشویق مدرسه راء قبل و بعد از اردو، در پایان فصل مسابقات ورزشی، قبل و بعد از مسابقه، و غیره جمع بندی کرده است، به نظر می رسد رهبران گروه تشویق به دلیل نقش ویژه ای که حضورشان در صحنه دارد، نسبت به اختلالات صدا فوق العاده آسیب پذیر باشند. کیس پی برد که، میزان شیوع تغییر آنی بافت تارآواها بر اثر فریاد ممتد ( که قبل و بعد از مسابقه اندازه گیری شده بود)، در ۱۲ نفری که فریاد می زدند (شش مرد و شش زن)، ۷۵ درصد بود. در حالی که بیشترین داده های ما، از میزان شیوع، درباره ی افراد خاصی است که به دلیل استفاده ی زیاد و غیر معمول از صدایشان دچار مشکل صدا شده اند، بسیاری از اختلالات صدا اساسأ به علت بد استفاده کردن از صدا به وجود نمی آیند.

اگر کسی بخواهد از نشریه های ادواری و متون کتابها، که شیوع اختلالات صدا را در سی سال گذشته گزارش کرده اند به نتیجه گیری کلی برسد، حدود ۷ درصد (و نه کمتر) کودکان سنین مدرسه، به طور مداوم، به اختلالات صدا مبتلا هستند. به علاوه، به نظر می رسد که در بزرگسالان ۔ یعنی حدود ۳ درصد افراد بالای ۱۸ سال به طور مداوم، نشانه های اختلالات صدا دیده میشود.

بیشتر بیماران دچار اشکالات عملکردی صدا، به طور مستقیم، به آسیب شناس گفتار و با مراجعه می کنند. تعداد معتنابهی از افراد، به ویژه افرادی که از صدا به صورت حرفه ای استفاده می کنند، نظیر معلم ها و فروشندگان (تینز، لمکه، و مونت کوئین، ۱۹۹۷)، برای بهبودی در جنبه هایی چون بلندی، کیفیت، قدرت، یا تأثیر کلی صدا، خواهان خدمات گفتاردرمانی هستند. به این ترتیب، صدای این گروه از افراد ارزیابی و برای بهبود آن، برنامه ی ویژه ای طراحی می شود. افرادی که صدای خود را از دست می دهند یا نشانه هایی از اختلال صدا در آنها مشاهده می شود که آسیب شناس گفتار و زبان نمی تواند برای آن علت عضوی یا جسمی پیدا کند، متناسب با نوع اختلال صدایشان، آسیب شناس می تواند بی صدایی یا گرفتگی صدای آنها را اختلال صدا با منشأ عملکردی طبقه بندی کند، که این نوع اختلالات صدا معمولا با صدا درمانی بهبود می یابد.

هنگامی که پر کاری صدا، استفادهی زیاد، نادرست، و بد از صدا تشخیص داده شده می توان به کمک صدا درمانی این موارد را کاهش داد یا از بین برد. علت اصلی ندول ها و پولیپها، پرکاری ممتد صداست. این ضایعات را، پس از تشخیص، می توان با صدا درمانی بهبود بخشید. بن نینگرو جاكوبسون (۱۹۹۵) با پژوهشی که روی ۱۱۵ بیمار مبتلا به ندول تارآواها انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که، ۹۴ درصد آنها بر مشکل خود غلبه پیدا کرده اند. براساس نتیجه گیری آنها با برنامه ی درمانی مناسب و مراقبت آسیب شناس گفتار و زبان، ندول ها به طور کلی برطرف می شوند و عملکرد صدا به حالت طبیعی برمی گردد (ص ۳۲۶). در این کتاب، بخش اعظم فصل ۶، به روش هایی از صدادرمانی اختصاص یافته است که آسیب شناس گفتار و زبان در درمان اختلالات کارکردی صدا استفاده می کند.

متخصص بالینی صدا (آسیب شناس گفتار و زبان باید پیوسته در جست و جوی تولید بهترین و مناسب ترین صدا برای بیمار باشد. این جست وجو ضروری است، زیرا تولید صدا تا حد زیادی خودکار است؛ به ویژه جنبه هایی چون ارتفاع و کیفیت صدا. بیمار نمی تواند آگاهانه صداسازی را به اجزای گوناگون تجزیه کند، و سپس امیدوار باشد که می تواند آنها را به صورت صداسازی آرمانی ترکیب کند. روشهای درمان صدا، در درجه ی نخست ابزاری آسان ساز هستند، یعنی روش درمانی ویژه ای را آزمایش می کنیم تا ببینیم آیا این روش منجر به تو صدای بهتری می شود یا نه. اگر این روش منجر به تولید صدای بهتری بشود، از آن در حکم ابزار درمان استفاده می کنیم. اگر این روش منجر به تولید صدای بهتری نشود، بی درنگ آن را کنار می گذاریم. بخشی از هر جلسه ی درمان، باید به بررسی و کشف بهترین صدای بیمار اختصاص یابد. هنگامی که بیمار صدای قابل قبولی تولید کرد، بهترین، صدای بیمار را هدف در نظر می گیریم. راحت ترین صدای تولیدشده با صدایی که بهترین کیفیت را داشته باشد. اغلب در حكم هدف بیمار در درمان اشکالات کارکردی صدا استفاده می شود.

انسان برای اینکه بتواند حرف بزند، یاد گرفته است، با تداوم مرحله ی بازدم، صداسازی کند. صحبت کردن و آواز خواندن مستلزم تداوم جریان هوا به طریقی است که تارهای صوتی را به ارتعاش درآورد. گوینده ها یا خواننده ها، هنگام تمرین روی صدایشان، غالبأ به طور آگاهانه، روی کنترل سازوکار تنفس، تمرکز می کنند. ولی این کنترل آگاهانه نباید با نیازهای فیزیولوژیکی شخص به هوا در تضاد باشد. وقتی در تنفس مشکلی رخ می دهد، اغلب تضاد بین نیازهای فیزیولوژیکی به هوا و نیاز به هوا برای صحبت کردن با آواز خواندن باعث میشود تا از این سازوکار به طور نادرست استفاده کنیم. وابستگی ما به تجدید مداوم اکسیژن باعث می شود تا در یک بازدم بتوانیم تعداد معینی واژه بیان کنیم، تعداد معینی جمله بخوانیم، یا به اندازه ی معینی صدای خود را بلند کنیم.

بهترین صدا | مناسب ترین و خوشایندترین کیفیت صدا در سطح فشار هوای میانی و سطح حجم هوای ششی میانی تولید میشود. فشار هوا یعنی فشاری که در زیر تارآواهای به یکدیگر نزدیک شده ایجاد شده، ولی هنوز از وسط تارآواها عبور نکرده است. سطح حجم هوای ششی یعنی سطحی که برای نیازهای صحبت کردن و آواز خواندن لازم است . برای این کار، فقط نفس کوتاهی بکشید و صدای /i/ (ای) را برای ۵ ثانیه با بلندی مناسب تولید کنید. سپس به کیفیت صدایتان گوش کنید. حالا نفس عمیق بکشید و همان صدای ای را برای ۵ ثانیه با بلندی متوسط تولید کنید. کیفیت صدا به طور کلی ضعیف تر می شود، بنابراین به تلاش نیاز دارید تا فشار هوای زیادتر و حجم ششی بیشتر را کنترل کنید. این عوامل باعث میشود کیفیت صدا ضعیف تر شود. سرانجام، پس از اینکه هوای بازدم را خارج کردید، بی درنگ همان صدای ای را برای ۵ ثانیه با بلندی متوسط تولید کنید. بار دیگر، کیفیت صدا خراب می شود، شما به گونه ای تلاش می کنید تا کمبود فشار هوا و پایین بودن حجم هوای ششها را جبران کنید. هنگام پایین بودن حجم هوای شش ها، برای صداسازی، انقباض عضلانی زیادتری در حنجره و اندام های بالای چاکنای به چشم می خورد که باعث خشن ترشدن کیفیت صدا می شود.

این تمرین نشان میدهد که کیفیت صدا چگونه، براثر زیاد یا کم بودن فشار هوا یا حجم هوای شش ها، دستخوش آسیب می شود. این کار را می توان به روش تحریکی بالینی بسیار خوبی تبدیل کرد.

اغلب می توانیم با آموزش به بیماران، در استفاده از فشار هوای میانی و حجم شش ها، کیفیت گرفتگی صدای آنها را تغییر دهیم. آموزش الگوی استفاده از جمله های کوتاه ممکن است روش مهمی در سروسامان بخشیدن به جریان تنفس باشد.

افراد طبیعی برای اینکه بتوانند منظور خود را بیان کنند، دم و بازدم خود را با یکدیگر هماهنگ می کنند. عمل دم در حین گفت وگو، سخنرانی، و حتی آواز خواندن، آنچنان سریع صورت می گیرد که، به استثنای چشمهای تیزبین، از دید همگان پنهان باقی می ماند. افراد طبیعی، پس از دم سریع، بازدم انفعالی انجام میدهند، یعنی به سرعت از حجم عادی تنفس استفاده می کنند و سپس هوای ذخیره ی بازدم را با کشش به آن می افزایند. ظاهرأ، با تطابقهای جزئی در دیواره ی قفسه ی سینه، تغییراتی در جریان بازدم صورت می گیرد، تا پاسخگوی نیاز گوینده برای تکیه ی آوایی و تغییراتی در بلندی صدا باشد. برای اینکه بازدم با نیازهای زبانی یا هنری گوینده یا خواننده هماهنگی داشته باشد، با کمترین تلاش قابل رؤیت، جریان بازدم و فشار زیر چاکنای به سرعت افزایش پیدا می کند. چیزی که از نظر شنونده ها جریان ممتد بازدم به  نظر می رسد، دم کوتاهی است که سخنرانان با استعداد، یا خوانندگان به سرعت بین بازدم خود جا می اندازند. هنگامی که در بیمار مبتلا به اختلال صدا، تأمین نفس یا احتمالأ كنترل تنفس مشکل باشد، این حالت اغلب به علت نقص در «جا انداختن» تنفس در مکان های مناسب است. در سایر مواقع، تمایل به اعمال فشار بسیار زیاد، برای تداوم هوای ذخیره ی بازدم، باعث گرفتگی کیفیت صدا می شود .

سازوکار بلندی صدا و شدت صدا، که به بلندی صدا نیز تعبیر می شود، به طور مستقیم به تغییرات کاهش فشار هوای زیر و داخل چاکنای ارتباط دارد. هیکسون و آبس(۱۹۸۰) نوشته اند : سطح فشار صدا، یعنی مهم ترین عامل مؤثر در دریافت بلندی صدا، اساسا تحت تأثير فشار هوایی قرار دارد که دستگاه تنفس در حنجره به وجود آورده است (ص ۶۸). به نظرم شدت صدای پرورش یافته ی هنرمندان با خوانندگان، با افزایش فشار زیر چاکنای و سرعت جریان هوا (مشابه فشار شلنگ آب)، و با کمترین تنش حنجره، بالا برود (بوهويس، پروکتور مید، ۱۹۶۶). صدای پرورش نایافته، اگر بسیار بلند شود، به جای افزایش بلندی صدا، اغلب منجر به افزایش ارتفاع صدا می شود. برای صدای پرورش نایافته دشوار است، در سطوح بسیار بالا صدای بلند تولید کند، که این خود تا حدی باعث بد استفاده کردن از صدا در تولید صدای بم در مقایسه با صدای زیر می شود. این حالت ممکن است باعث زخم شدن تارآواها، در تماس با یکدیگر، در حین تولید صدای بسیار بم بشود. در حقیقت، صدای پرورش یافته ی خوانندگان بم اگر بسیار بلند تولید شود، ضمن حفظ سلامت حنجره، هیچ مشکلی ایجاد نمی کند.

هرچه شدت صدا افزایش یابد، تارآواها مدت بیشتری را در هر نوسان ارتعاشی در وضعیت بسته می مانند  و افزایش شدت صدا با افزایش حرکت ارتعاشی تارآواها مشخص می شود. به نظر می رسد هرچه شدت افزایش یابد، بالارفتن تنش تارآواها از سرعت جریان هوا جلوگیری می کند و فشار زیر چاکنای را افزایش میدهد. در سطوح بم تر، این تنش در حین صداسازی های شدید، به حداقل می رسد. برای مثال، این کار خوانندگان را وامیدارد که در تولید صداهای بم با شدت های گوناگون، هوای بازدم را زودتر از تولید صداهای زیر خارج کنند. ظاهرا، سخنرانان یا خوانندگانی که به طور ممتد به صدای بلند نیاز دارند می توانند با گسترش مهارتهای استفاده از بازدم، تکیه ی بیشتر روی افزایش فشار هوای زیر چاکنای، افزایش سرعت جریان هوا، و تكیه ی کمتر روی افزایش انعطاف پذیری حنجره، برای دستیابی به صدای بلندتر، از سازوکارهای حنجره شان به طور مناسب تر استفاده کنند

چنانچه با وجود لارنژیت، شخص برای صحبت کردن تلاش کند، معمولا ممکن است لارنژیت مزمن یا مشکلات شدیدتری برای صدا ایجاد کند. التهاب گذرای تارآواها، کیفیت و بلندی صدا را دگرگون می کند و باعث میشود شخص با تلاش و زحمت صحبت کند. افزایش تلاش و تقلا، تحریک پذیری تارآواها را بالا می برد و بدین سان باعث وخیم تر شدن مشکل می شود. سرانجام، اگر این قبیل پر کاری ها به مرور زمان ادامه پیدا کند، ممکن است چیزی که زمانی التهابی گذرا بود، به ضخیم شدگی شبه پولیپ ماندگارتری تبدیل بشود، که گاهی اوقات به پولیپ (متمرکز تر) یا ندول تارهای صوتی می انجامد. به همین دلیل باید با برطرف کردن علت استفادهی بد از تارآواها، و در صورت امکان، استراحت مطلق دادن به صدا، برای دوره ای کوتاه دو تا سه روز، لارنژیت عملکردی را هرچه زودتر درمان کرد. استراحت صدا، برای بیشتر اختلالات صدا، در حقیقت یک درمان نیست. ولی در مورد لارنژیت ناشی از ضربه، حکم درمان را پیدا می کند. استراحت مطلق صدا یعنی چند روز از صداسازی و پچ پچ پرهیز کنید، که معمولا این کار کافی است تا تورم لبه های تارهای صوتی کاهش پیدا کند و تارآواها به شکل طبیعی خود برگردند. به یاد بسپارید که استراحت صدا برای سرعت بخشیدن به بهبودی سطح تحریک شدهی تارهای صوتی تجویز می شود، و هنگام استراحت صدا نباید پچ پچ کرد. زیرا، پچ پچ (همان گونه که بیشتر مردم انجام میدهند) باعث حرکت بسیار زیاد تارهای صوتی می شود، و احتمالا بر اثر سایش سطوح تارهای صوتی با یکدیگر، این سطوح آسیب می بینند. پژوهشها نشان می دهند که، در حین پچ پچ بلند، فعالیت عضلات بازدم و جریان هوا افزایش می یابد، و اغلب ممکن است تارهای صوتی کاذب به ارتعاش درآیند (پیرل و مک کال، ۱۹۸۶). علت لارنژیت ناشی از ضربه باید مشخص و از آن جلوگیری شود. اگر این پرکاری مدتی ادامه پیدا کند، تغییراتی از قبیل ضخیم شدگی شبه پولیپ، ندول، يا پولیپ تارهای صوتی ممکن است به وجود آید.

یک نمونه ی شگفت انگیز از لارنژیت ناگهانی (حاد)، و حتی بی صدایی را می توان در صدای خوانندگان با سایر کاربران حرفه ای صدا، که ممکن است فعالیت صداسازی خاصی را زیاد انجام دهند (مثلا آواز بخوانند یا هیئتی را اداره کنند) دید. این رفتار ممکن است منجر به خونریزی تارآواها در این قبیل افراد شود. این حالت احتمال دارد تا حدودی به علت زیاد به کاربردن تارآواها، مصرف آسپیرین، ایبوپروفین، یا سایر داروهایی باشد که توانایی انعقاد خون را در حین اجرای برنامه تغییر می دهند. به خوانندگان هشدار میدهیم که ، هنگام اجرای برنامه ، از این فراورده ها استفاده نکنند.

شکست ارتفاع صدا به دو صورت است. یکی پدیده ای مربوط به رشد است، که عمدتا در پسرها در دوره ی بلوغ و رشد حنجره دیده می شود، و دومی بر اثر پرکاری طولانی مدت صدا به وجود می آید؛ به ویژه صحبت کردن با ارتفاع نامناسب (معمولا بسیار بم).

تغییرات سریع در اندازه ی تارآواها و سایر اندامهای حنجره، پیامدهای صدای متغیری را در طی سال های بلوغ ایجاد می کند. بسامد پایه ی پسرها حدود یک آکتاو، و بسامد پایه ی دخترها فقط حدود ۲ الی ۳ نیم پرده پایین می آید (ویلسون، ۱۹۸۷). این تغییر در یک روز یا دو روز رخ نمی دهد. برای چندین سال، هرچه حنجره رشد می کند، پسرها به طور گذرا به گرفتگی صدا و گاهی شکست ارتفاع صدا دچار می شوند. پدران و مادران دانا و خردمند یا متخصصان بالینی، با کمترین تفسیر یا نگرانی، این تغییرات را نظاره می کنند. این افزایش در طول و ضخامت تارهای صوتی، در دوران بلوغ، ظاهرا از تلاش جدی برای آواز خواندن یا سایر هنرهای مربوط به حنجره جلوگیری می کند. لوکزینگر و آرنولد (۱۹۶۵) یادآوری می کنند که، در بیشتر نوشته های اروپاییان در مورد آواز خواندن نظری منطقی وجود دارد مبنی بر اینکه، تحصیل رسمی خوانندگی باید بعد از سن بلوغ آغاز شود. تا زمانی که رشد حنجره در پسرها به وضعیت ثابتی دیده باشد، به دلیل تغییر سریع سازوکار حنجره ی آنها، تقاضا برای خوانندگی ممکن است نادرست باشد. اگر خوانندگی جدی در این دوره آغاز شود، ممکن است حنجره آسیب ببیند که واقعا نگران کننده است. بورلی سیلس، یکی از معروف ترین خواننده های جدید سوپرانو می گوید، در دوران بلوغ جمع سه سال از خواندن دست کشید. جالب اینجاست که بورلی سیلس، برخلاف سایر خوانندگان اپرا که ما میشناسیم، در تمام مدت کودکی و بزرگسالی فقط یک استاد صدا داشت.

منبع :

صدا و درمان انواع اختلالات صدا – دانیل ر بورن ، استفن ک و … ترجمه جمشید پورقریب – انتشارات رشد 1390

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *