ابرِ آبستن ز اشکِ شهر باران مثل قبل
می کشد بی چتر من را در خیابان مثل قبل
خاطراتت می وزد مثل نسیمی در دلم
می دوم سمت قرارِ سبزه میدان مثل قبل
ابِر رشتم گریه دارد چشمهای آبی ام
عاشقت هستم ببین خیلی، فراوان مثل قبل
رشت را زیر و زبر کردم نشانی از تو نیست
کاش می دیدم تو را توی خمیران مثل قبل
صیقلان، گلسار، سام و بیستون و زاهدان
نیستی با من تو حتی توی لاکان مثل قبل
تو همان تک مصرع پنهان اشعار منی
من پریشانم ، پریشانم، پریشان مثل قبل
نیستی اما هوای رشت شاعرگونه است
رشت عاشق پیشه ای در کل ایران مثل قبل
“دوازدهم دی ماه روز بزرگداشت رشت”