Press "Enter" to skip to content

شعری از حسین منزوی

0

ای فصل غیر منتظر داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من

ای مطلع امید من ای چشم روشنت
زیبـا ترین ستاره ی هفت آسمان من

آه ای همیشه گل که به سرخی در این خزان
گل کـــــرده ای به باغچـــــه ی بازوان من

در فترت ملال و سکوتی که داشتم
عشق تو طرفه حادثه ی ناگهان من

ای در فصـــول مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من

حس کردنی ست قصه ی عشقم نه گفتنی
ای قاصـــــر از حکایت حسنت بیــــان من

با من بمان و سایه ی مهر از سرم مگیر
من زنده ام به مهــــر تو ای مهربان من!

کی می رسد زمـــان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من

 

 

ارسال از: الهام پوریونس