Press "Enter" to skip to content

متنی از دکتر محسن زندی

0

شغل من سروکله زدن با انواع و اقسام آدمهاست؛ از یک جراح موفق و استاد دانشگاه نابغه گرفته؛ تا یک خانواده ی آشفته، یا یک مجرم یا معتاد شیشه ای و خرابات نشین. ازین سروکله زدن های مداوم چند چیز یاد گرفته ام:

اول اینکه آدمها خیلی معمولی تر از آن چیزی هستند که ظاهر پرطمطراقشان نشان میدهد.
نباید برده ی افراد به ظاهر برتر شد؛ و یا به افراد به ظاهر فروتر فخر فروخت. همه ی ما آدمهایی تقریبا همسان هستیم
با گوشت و پوست و خون و عقل و هیجان و عواطف همانند. و البته موقعیتهای اجتماعی ناهمسان.

دوم آنکه؛ آدمها علی رغم اختلاف مسایلشان، شباهت بسیاری در دردهایشان، خوشی هایشان، قوتهایشان، و ضعفهایشان با یکدیگر دارند.

مثلا همه ی آنها از تنهایی درد میکشند و با داشتن شخصی که دلگرمشان کند احساس خوشبختی میکنند.

سوم آنکه؛ هیچ انسانی در هیچ موقعیت و مقام و طبقه ای نیست که خالی از مشکلات خاص خودش نباشد. هیچکس نیست که شش دانگ زندگی اش پر از خوشی و لذت، و بدون درد و مشکل باشد.

چهارم آنکه؛ تفاوت آدمها در نحوه ی مواجهه شان با مشکلاتشان است.
آدم‌های موفق آنهایی اند که این توانایی را دارند که مشکلات را در جعبه‌ای بگذارند و سراغ کار و زندگی‌شان بروند.

این کار آنها به معنای حذف مشکل یا نادیده گرفتن احمقانه ی آن نیست؛

بلکه به معنای حذف نکردن و قربانی نکردن بقیه ی زندگی به بهانه ی آن یک مشکل است.

یعنی مثلا اگر زندگی صد واحد است، مشکلشان را در حد یک واحد یا دو واحد یا مثلا ده واحد (مثل سرطان) میبینند، که نود واحد دیگر را نباید قربانی آن کرد.

اما آدمهای ناتوان تمام واحدهای دیگر را قربانی آن یک واحد میکنند.

حالا آن مشکل هرچه میخواهد باشد.
در نگاه آدمهای موفق تا وقتی نفس میکشی یعنی واحدهای فراوانی برای زندگی داری.
حتی سن و بیماری را نیز مانع بزرگی نمیبینند.
در ته چاه نیز امیدشان را از دست نمی دهند.

برای همین است که یک نفر چهار دست و پایش فلج است، حرف نمیتواند بزند، حتی نمیتواند غذا بخورد یا دستشویی برود، اما میشود استیون هاوکینگ فیزیکدان
یا دختر نقاش و سنتور زن ایرانی.

و یک نفر با مشکلی صدها برابر کوچکتر به افسردگی یا اعتیاد یا خودکشی روی می آورد.

آری؛ چنانچه علی ع میگوید:
قیمت آدمها به اندازه ی همتشان است.

“اگر یک فلج مادرزاد نتواند قهرمان دو مارتن شود، مشکل از اراده و خواسته های او است، و نه پاهایش.”
ژان پل سارتر

دکتر محسن زندی
روان‌شناس، و پژوهشگرِ حوزه‌ی فلسفه و اخلاق

ارسال از: بانو قهرمانی