این تصویری که میبینید به روزترین تصویر از یک سلول انسانیه که با کرایوالکترون میکروسکپی NMR و X-Ray گرفته شده است. اشتراک: مرضیه نوشاد
Posts published in “با هم بشنویم”
شعری از دکتر آنه محمد دوگونچی
ترانه ای از زبان کوچهگردهای افغان که در کوچهها جار میزدند برای تاخت زدن کالاهای کهنه با کالای نو. به این ترانۀ زیبا گوش کنید. خوانندۀ این ترانه، فرهاد دریا نام دارد.
پیشانیام را میبوسی و قسم میخوری آخرین زنی هستم که دوستش خواهی داشت
دلتنگی، موجود عجیبیست. حسود، شکننده و حساس است. دلتنگی، شخصیت مخصوصِ خودش را دارد و اگر نتوانیم آن را به درستی مهار کنیم و نتوانیم ذاتش را ببینیم و بپذیریم، میتواند در رابطهمان نوسان ایجاد کند.
این کلمه ها رو وقتی شنیدم که راننده ی اسنپ داشت با تلفن حرف میزد.حدودا چهل و پنج سال داشت. بعد از اینکه تلفن رو قطع کرد بهم گفت ببخشید داداش شرمنده، دست خودم نیست خانومم که دلش می گیره اصلا دیوونه میشم. یه چیزایی میگم که جوونا نمیگن. ولی خداییش عجقم و عجیجم نمیگم.
? به بهانه اخبار زیاد شدن آمار خودکشی در کشور؛
من جامعه شناسم و نه معلم و سخنران در حوزه انگیزش و توصیه و نصیحت.بااین حال، حال بد امروز جامعه به من می گوید از خطاب قرار دادن مردم جامعه ات نترس و اگر سخنی را نیکو می دانی به آنها بگو.
ترانهیی برای وطن، سرایش: پزشک مردمی و حاذق "دکتر واله شیدا"
با جام شراب مرصع به لاجورد منتظرش باش،
از بچگى عاشق موتور بودم؛ هنوز موتورِ آبیِ پدربزرگ یادم است و لحظه شمارى برای آخر هفتهها که روی موتورِ خاموش بنشينم و فقط گاز بدهم، که با دهانم صداى موتور در بیاورم و توی خيال لابلاى ماشینها ویراژ بدهم. بزرگتر که شدم تصویر این آرزو هر بار که عزیز ميگفت " امنیت ماشین به هزارتا موتور میارزه، هيچوقت موتور سوار نشو مادرجون " کمرنگ و پررنگ میشد اما این روياى من بود و از سرم نمیافتاد...
این زندگی نیست که میگذرد؛ این ما هستیم که رهگذریم…
میخواهم شعری بنویسم! آسمانی، با ستارگان صورتی لبخند پردههای گشوده زهرهی رقصانی در شور.
آتش را مردها پیدا کردند گرما را زنان لبخند را زن ها کشف کردند اول بار آنها به خوشبوییِ گلها پی بردند
Just say I love him I love him from the start
گاهی اوقات رویاها مثل امواج تو رو با خودش میبره و دور می کنه.
از میلیونها سنگ همرنگ که در بستر رودخانه بر هم میغلتند فقط سنگی که نگاه ما بر آن میافتد زیبا میشود.
اولین بار که چهره تو را دیدم
I thought the sun rose in your eyes
And now the end is near And so I face the final curtain
I don't wanna talk About the things we've gone through
طلوع خورشید غروب خورشید
توی رمان "شکر تلخ" و در ادامهش رمان "گزنه"ی جعفر شهری، یه صحنهی درخشان ابدی نقش بسته در یاد من.
اجرای قطعه زیبای Evocacion توسط استاد میلاد نهال
When I think of you My heart remembers
When marimba rhythms start to play Dance with me, make me sway Like a lazy ocean hugs the shore Hold me close, sway me more
can think of younger days when living for my life Was everything a man could want to do I could never see tomorrow, but I was never told about the sorrow
Hello my love, it's getting cold on this island سلام عشق من! داره خیلی هوا در این جزیره سرد میشه.
" Butterfly " ? Native song
And so it is just like you said it would be Life goes easy on me Most of the time And so it is the shorter story No love, no glory No hero in her sky
نگاهی به فیلم کشتزارهای سفید ساختهی محمد رسول اف
//// علیرضا طیاری