آدمهایی هستن توی زندگی، نه نزدیک، که گاهی حتی هزار فرسنگ دورتر، ولی انگار این آدمها همیشه باید باشن، چسبیده به تو، چشم تو چشم با تو، هم نفس با تو. این آدمها انگار حق تو هستن، مال تو هستن و تو امروز برای من این نقش رو داری و امان از وقتی که این آدمها گم و گور بشن و نباشن،…
Posts published in “ادبیات”
. خودت که نمی دانی اما به صبح می مانی ! نگاهت لبخندت یا همین صبح بخیر گفتنت، گرما و روشنی ست که سر مست می کند مرا از عشق بتاب بر من آفتاب من #بهنام_محبی_فر ارسال شعر از: بانو قهرمانی ارسال عکس از: پریسا گندمانی ?گل ژاپنی PHI یکی از متقارن ترین گلهای کشف شده می باشد که در زیبایی…
من بارها به این مسئله برخورده بودم که اقوام و خویشاوندان نسبت به یکدیگر رفتار و اخلاق نامطلوبتری دارند تا نسبت به بیگانگان. خویشاوندان آدم به نقاط ضعف و نیروی انسان آشنا هستند و برای حمله به او مواقع مناسبی را انتخاب میکنند. برای تهمتهای خود کم و بیش مدرک دارند و به آسانی با هم دست به گریبان میشوند. به این…
فیلم “سبکی تحمل ناپذیر هستی” براساس داستان این کتاب ساخته شده است. این کتاب بر اساس وقایع سال 1968 در پراگ در دوره زمانی که “بهارپراگ” نامیده می شود، نوشته شده و به مفاهیم فلسفی وملموسی میپردازد. شخصیت اصلی کتاب پزشک جراحی به نام “توما” است و “ترزا”، زنی است که عاشق توما میشود ونهایتا با او ازدواج میکند. در این روایت…
نگاهش به سبزه عید که افتاد رفت توی فکر … لحظاتی گذشت … وقتی سرشو بالا آورد و فهمید که دارم با تعجب نگاه می کنم، لبخند تلخی زد. گفتم: ” گیله مرد ” ! توی سبزه ها چی دیدی که رفتی تو فکر ؟! کمی سکوت کرد و گفت : به این دونه های سبز شده نگاه کن … چند روز…
محقق و نویسنده: نازی تارقلی زاده شغالی در کنار باغی لانه ساخته و گوشۀ دیوار را سوراخ کرده بود. هر روز زمانی که باغبان در باغ نبود، داخل باغ میشد، انگورهای باغ را میخورد و به درختان آسیب میرساند. آن قدر به این کارش ادامه داد تا باغبان به ستوه آمد و تصمیم گرفت یک درس حسابی به شغال بدهد. پس منتظر…
نازی تارقلی زاده: نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد ، روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او…
مرد ناشنوایی خواست به احوالپرسی بیماری برود. پیش خودش فکر کرد که نباید به دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی بگوید و برای آن که بیمار هم نفهمد او صدایی را نمی شنود باید از پیش پرسش های خود را طراحی کند و جواب های بیمار را حدس بزند. پس در ذهنش گفتگویی بین خودش و بیمار را اینگونه تجسم کرد. گفت«من…
یگانه قدیریان: ?ما نسبت به موش های کور یک امتیاز داریم. ما هم مثل آن ها مجبوریم برای بقا بجنگیم و شریک زندگی خود را شکار کنیم و بچه داشته باشیم، ولی علاوه بر آن می توانیم به تئاتر، اپرا و کنسرت برویم، و شب ها در رختخواب، رمان، فلسفه و اشعار حماسی بخوانیم. شوپنهاور چنین فعالیت هایی را خاستگاه متعالی رهایی…
یادداشت مولف: از پدر چیزهایی که می شنیدم؛ بعدها در زبان بزرگ علامه فقید، دهخدا می یافتم. پس بزرگی پدر را، این چنین برای خود رقم می زدم: او از برفی سنگین، در زمان پیش از کودکی خود، گویا به سال ۱۲۷۰ می گفت. به کنار امامزاده ای،در شهر قزوین ، با تیر چراغ کوچه، به کنار. که خاطره ای بوداز برای…
بابک: درست است: من در روزگاری تیره زندگی میکنم در روزگاری که سخن گفتن ساده، نشان بیخردی است و پیشانی بی چین،نشان بی تفاوتی آری،آنکه می خندد خبر فاجعه را دریافت نکرده است این چه روزگاری است که گفتگو در مورد درختان هم جنایت به شمار می آید؟ زیرا چنین گفتگویی سکوت را در پی دارد آنکه اکنون آرام از خیابان می…
دلم گرفته ازین روزگار پرترفند ازین زمانه بی شور و حال بی لبخند
ماهی سیاه کوچولو گفت: – نه مادر، من دیگر از این گردش ها خسته شده ام، می خواهم راه بیفتم و بروم ببینم جاهای دیگر چه خبرهایی هست. ممکن است فکر کنی که یک کسی این حرف ها را به ماهی کوچولو یاد داده، اما بدان که من خودم خیلی وقت است در این فکرم. البته خیلی چیزها هم از این و…
پریسا گندمانی: این کتاب در لیست ده کتاب پرفروش در سال 2001 میلادی بوده و تا سال 2016 موفق به فروش 26 میلیون نسخه شده در سراسر جهان است. در این کتاب رابرت کیوساکی از چگونگی روشهای زندگی افراد ثروتمند و فقیر مینویسد. وی در این کتاب به کودکی خود میپردازد که چگونه نزد پدر باهوش، تحصیلکرده بزرگ شده و همچنین…
شاعر: جواد شمشیری دکلمه: یگانه قدیریان کتاب شعر: شراب محبت
رویاهایت را جاودانه پاسبانی کن که اگر رویاها بمیرند زندگی پرنده ی بال شکسته ایست که نمی تواند پرواز کند .. رویاهایت را جاودانه پاسبانی کن آنگاه که رویاها می روند هستی جولانگاهی بی کارگر است بی حرکت در برف … ارسال تصویر: پریسا گندمانی شعر: لنگستون هیوز
جلد چهارم از مجموعه ی #بچه_محل_نقاش_ها که من نوشتم و #مجتبا_حیدر_پناه تصویرگری کرده، چاپ شد. در ادامه ی ماجراهای دایی سامان، اون با پیکاسو آشنا میشه. اسپانیا درگیر جنگ داخلیه و سامان یا همون سامی همراه پیکاسو و دورامار وارد جنگهای داخلی اسپانیا میشن. #همینگوی رو می بینن و مجبور به دزدی از #موزه_پرادو #مادرید می شن و بعد هم ماجراهای دیگه…
اردشیر پژوهشی دانش آموخته ی دانشگاه هنر مدرس، طراح و شاعر و … فعالیت در تبلیغات تلویزیونی، تولید فیلم و سریال در تلویزیون، ساخت مستندهای کوتاه
یک شعر و دو نقاشی از سهراب سپهری
“دیوژن” (فیلسوف سادهزیست یونانی) که بهخاطر روش خاص زندگیاش، اغلب مردم شهر او را میشناختند، یک روز در حالی که داشت از روی پل باریکی میگذشت، با شخص ثروتمند و متکبری مواجه شد، که غیر از ثروتش امتیاز دیگری نسبت به دیگران نداشت. مسیر بهگونهای بود که یکی از آن دو باید کنار میرفت تا دیگری بتواند رد شود. مرد ثروتمند خیلی…
این طور بارم آورده بودند که بترسم. از همه چیز. از بزرگتر که مبادا بهش بربخورد،از کوچکتر که مبادا دلش بشکند، از دوست که مبادا برنجد و تنهایم بگذارد، از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغم بیاید. همش نصیحت بود، همش نهی. هیچ کس هم نگفت چه کار باید کرد . یکی هم که از دستش در رفت گفت: «ای که…
شیخ ابوالحسن خرقانی گفت: جواب دو نفر مرا سخت تڪان داد. اول: مرد فاسدی از ڪنارم گذشت و من گوشه ی لباسم را جمع ڪردم تا به او نخورد. او گفت: ای شیخ، خدا میداند ڪه فردا حالِ ما چه خواهد شد ! دوم: مستی دیدم ڪه افتان و خیزان در جاده یی گل آلود میرفت. به او گفتم: قدم ثابت بردار…
وقتي مينا گفت: «جدايي سرنوشت مونه!» و دستش را از توي دستم درآورد؛ چيزي به غروب آفتاب نمانده بود. نگاهم براي يك لحظه پر زد؛ بيست سال راه رفت؛ برگشت روي شانههاي كوچك غم زدهاش نشست. گفتم: «تو هم پيِ بهانهاي.» مينا گفت: «شايد…» اما يك جور كه انگار خيال تلافي دارد! «مادرت چيزي گفته؟» «اون بيچاره چي داره بگه؟» ما توي…
? فلسفهای برای زندگی: روشهای کهن رواقی برای زندگی امروز، ویلیام اروین، ترجمه محمد یوسفی، نشر ققنوس(ترجمهی دیگر: فلسفهای برای زندگی: رواقی زیستن در دنیای امروزی، ویلیام اروین، ترجمه محمود مقدسی، نشر گمان) ? نیروی حال، اکهارت تول، ترجمه هنگامه آذری، نشر کلک آزادگان ? جهانی نو: آگاهی معنوی از آهنگ زندگی؛ اکهارت تله، ترجمه هنگامه آذری، نشر کلک آزادگان(ترجمهی دیگر:…
دیوانه اگر گشتی و او بود خوشا بادا خوش
یادداشت ۱۱۵ ناهید شمس این بارسحر، مسئول فروش کتاب در بیمارستان پیامبران شد. یک کار ایده آل برای سحر کرم کتاب. حتا این فضا می توانست برایش الهام بخش نوشتن باشد. ولی وقتی چند روز بعد بهش زنگ زدم یک دفعه بغضش ترکید: “الان یه جوون رو آوردن تصادف کرده بود .مرد.فک و فامیلش انقده زدن تو سرو صورت خودشن که نگو…
باید اعتراف کنم که یک آرزو را با خود به گور میبرم: خیلی دلم میخواهد وقتی که از دنیا رفتم، هر ده سال یکبار، از میانِ مُردهها بیرون بیایم، خودم را به یک کیوسک برسانم و با وجود تنفّری که از رسانههای جمعی دارم، چند روزنامه بخرم. این آخرین آرزوی من است: روزنامهها را زیرِ بغل میزنم، بعد کورمال کورمال به قبرستان…
شیرین دختری است به غایت زیبا و دلپذیر که بی هیچ پیشینه ی خانوادگی مرتبط با شاهان، علیرغم خواست بزرگان دینی، ابتدا معشوق خسرو پرویز شده و بعد که او به شاهی رسید وارد حرمسرای وی می شود. شیرین با سنگدلی؛ مریم، دختر قیصر و همسر خسرو را با خوراندن مداوم زهر می کشد تا جای جولان بیشتر، برای خودش فراهم نماید…
رمان جاودانگی یکی از مشهورترین آثار میلان کوندرا، نویسنده اهل کشور چک میباشد که حکایت اندیشه و کاوش او درباره انسان و تنهایی و دردهای حیات جمعی است. در این کتاب نویسنده درباره هستی، معنای زندگی، دوستی، عشق جستجو میکند. یک داستان جذاب با طنزی زیرکانه و هوشمندانه که در آن گاهی لذت میبریم و البته گاهی هم غمگین و احساساتی میشویم.…
کاش تا دل میگرفت و میشکست دوست می آمد کنارش می نشست! کاش میشد روی هر رنگین کمان می نوشتم “مهربان “با من بمان!!! کاش می شد قلب ها آباد بود کینه و غم ها به دست باد بود کاش می شد دل فراموشی نداشت نم نم باران هم آغوشی نداشت کاش می شد کاش های زندگی تا شود در پشت قاب…
صدا: بانو متقی: شاعر و نویسنده در سوگ حادثه ی اخیر زلزله ی کرمانشاه
اگه از من بپرسى “آدما چند بار تو زندگيشون عاشق ميشن” بهت ميگم دو بار! اولين بار برميگرده به سالهايى كه از زندگى هيچ چيز نميدونى. تو روزهاى بين نوجوونى و جوونى، يكى مياد و بهت چيزى رو ميده كه هيچوقت نداشتيش. اگه از من بپرسى چى، بهت ميگم: “دلتنگى”. تو براى اولين بار، يك غريبه رو قدر خانوادت دوست دارى. دومين…
آرام باش عزیز من، آرام باش حکایت دریاست زندگی، گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی، گاهی هم فرو میرویم، چشمهایمان را میبندیم، همه جا تاریکی است،… آرام باش عزیز من، آرام باش، دوباره سر از آب بیرون میآوریم و تلالو آفتاب را میبینیم. زیر بوتهای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری،…
عشق گل سرخی ست هر گلبرگش خيالی باطل و هر خارش حقيقتی ست. ? شارل بودلر ارسال: الهام پوریونس
در امتداد نگاهت پشت قاب پنجره ی دنج ترین کافه ی شهر به تنهایی ام قهوه تعارف می کنم! علیرضا 1395
داستان زنان شاهنامه: گردیه محقق و نویسنده: نازی تارقلی زاده گردیه خواهر بهرام چوبین و از هفت خانواده ی ممتاز ساسانی است. برادرش از ممتازترین سرداران ساسانی است که بخاطر بدگویی های اطرافیان پدر خسروپرویز بر او بد گمان شده و بنای دشمنی گزارده میشود و این دشمنی ادامه مییابد تا زمانی که خسرو بر تخت مینشیند و بهرام نمیپذیرد و با…
“هر انسانی یکبار برای رسیدن به یک نفر دیر میکند و پس از آن برای رسیدن به کسان دیگر عجلهای نمیکند. درکنار ساحل قدم میزدم و میخواستم به جایی دیگر بروم که درخشش چیزی از فاصله دور توجهم را جلب کرد، جلوتر رفتم و نگاه کردم دیدم یک قوطی نوشابه است. با خودم فکر کردم، در زندگی ما چند بار چیزهای بیارزش…
خوزه آرکادیو بوئندیا خسته و کوفته از بیخوابی، به کارگاه آئورلیانو رفت و از او پرسید: «امروز چه روزی است؟» آئورلیانو جواب داد: «سه شنبه». خوزه آرکادیو بوئندیا گفت: «من هم همین فکر را می کردم ولی یکمرتبه متوجه شدم که امروز هم مثل دیروز، دوشنبه است. آسمان را ببین، دیوارها را ببین، گلهای بگونیا را ببین، امروز هم دوشنبه است!» روز…
كيوان صدابردار بود، عاشق صداي سكوت بود يه نوار بهم مي داد ميگفت اينو بذار تو دستگاه سكوت محض بود ، بعدش ميگفت اين صداي غار عليصدره يا مقبره بايزيد بسطامي اون اوايل آشناييمون من يه تصادف بد داشتم چند ماه افتاده بودم توي رخت خواب گاهي كيوان ميومد چند ساعت توي خواب صداي نفس كشيدنم رو ضبط مي كرد و مي…
در تکاپوی آشنازدایی و خلاقیت نگاهی به نمایشگاه دست سازه های فلزی افشین خداشناس؛ “ترانه های منجمد” از میان دود و ترافیک و هیاهوی بی پایان شهر و خیابان های پر ازدحام و سنگ فرش خیس و چترهای باز و دست های مشت شده از سرما و آجرچین خزه بسته و کوبه های مفرغی درب های چوبی و بام های…
داستان زنان شاهنامه: مالکه محقق و نویسنده: نازی تارقلی زاده مالکه دختر طایر غسانی پادشاه غسانیان است که دل به شاپور ذوالاکتاف سپرده و تراژدی بزرگی را برای غسانیان رقم میزند. داستان را از آنجا پی میگیریم که، طائر پادشاه غسانیان به همراه خانوادهاش در دژ خود، توسط َشاپور ساسانی و لشکرش محاصره شدهاند. این محاصره یک ماه به طول انجامیده و…