Press "Enter" to skip to content

Posts published in “ادبیات”

برزخ از همون موقع شروع می شه!

0

آدم‌هایی هستن توی زندگی، نه نزدیک، که گاهی حتی هزار فرسنگ دورتر، ولی انگار این آدم‌ها همیشه باید باشن، چسبیده به تو، چشم تو چشم با تو، هم نفس با تو. این آدم‌ها انگار حق تو هستن، مال تو هستن و تو امروز برای من این نقش رو داری و امان از وقتی که این آدم‌ها گم و گور بشن و نباشن،…

خودت که نمی دانی!

0

. خودت که نمی دانی اما به صبح می مانی ! نگاهت لبخندت یا همین صبح بخیر گفتنت، گرما و روشنی ست که سر مست می کند مرا از عشق بتاب بر من آفتاب من #بهنام_محبی_فر   ارسال شعر از: بانو قهرمانی ارسال عکس از: پریسا گندمانی ?گل ژاپنی PHI یکی از متقارن ترین گلهای کشف شده می باشد که در زیبایی…

… که با من هر چه کرد، آن آشنا کرد!

0

من بارها به این مسئله برخورده بودم که اقوام و خویشاوندان نسبت به یکدیگر رفتار و اخلاق نامطلوب‌تری دارند تا نسبت به بیگانگان. خویشاوندان آدم به نقاط ضعف و نیروی انسان آشنا هستند و برای حمله به او مواقع مناسبی را انتخاب می‌کنند. برای تهمت‌های خود کم و بیش مدرک دارند و به آسانی با هم دست به گریبان می‌شوند. به این…

کافکا در کرانه

0
می گوید: هریک از ما چیزی را از دست می دهیم که برایمان عزیز است. فرصت های از دست رفته، امکانات از دست رفته، احساستی که هرگز نمی توانیم برشان گردانیم.

معرفی کتاب: بار هستی. نویسنده: میلان کوندرا. گردآوری و تنظیم: پریسا گندمانی.

0

فیلم “سبکی تحمل ناپذیر هستی” براساس داستان این کتاب ساخته شده است. این کتاب بر اساس وقایع سال 1968 در پراگ در دوره زمانی که “بهارپراگ” نامیده می شود، نوشته شده و به مفاهیم فلسفی وملموسی می‌پردازد. شخصیت اصلی کتاب پزشک جراحی به نام “توما” است و “ترزا”، زنی است که عاشق توما می‌شود ونهایتا با او ازدواج می‌کند. در این روایت…

متنی از بزرگ علوي

0

نگاهش به سبزه عید که افتاد رفت توی فکر … لحظاتی گذشت … وقتی سرشو بالا آورد و فهمید که دارم با تعجب نگاه می کنم، لبخند تلخی زد. گفتم: ” گیله مرد ” ! توی سبزه ها چی دیدی که رفتی تو فکر ؟! کمی سکوت کرد و گفت : به این دونه های سبز شده نگاه کن … چند روز…

داستانهای مرزبان نامه: حکایت شغال خرسوار

0

محقق و نویسنده: نازی تارقلی زاده شغالی در کنار باغی لانه ساخته و گوشۀ دیوار را سوراخ کرده بود. هر روز زمانی که باغبان در باغ نبود، داخل باغ می‌شد، انگورهای باغ را می‌خورد و به درختان آسیب می‌رساند. آن قدر به این کارش ادامه داد تا باغبان به ستوه آمد و تصمیم گرفت یک درس حسابی به شغال بدهد. پس منتظر…

پیشینه ضرب المثل جواب ابلهان خاموشی ست!

0

  نازی تارقلی زاده: نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد ، روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او…

دکلمه ی شنیدنی با صدای مهرداد قربانی (شاعر) وحشی بافقی

0
کمال‌الدین‌ بافقی‌ متخلص‌ به‌ وحشی‌ از شعرای‌ زبردست قرن دهم است‌. وی‌ در اواسط نیمهٔ اول قرن دهم در بافق‌ به دنیا آمد و تحصیلات‌ مقدماتی‌ خود را در زادگاهش‌ طی کرد. او در مدت عمر مانند خواجهٔ شیراز از مسافرتهای دور و دراز احتراز می‌جست و جز به کاشان و عراق سفر نکرد. وحشی‌ بافقی‌ در حدود سال‌ ۹۹۹ هجری‌ قمری ‌درگذشت. مزار وی در محلهٔ سر برج یزد در برابر مزار شاهزاده فاضل، برادر امام هشتم قرار دارد. آثار باقیماندهٔ وی عبارتند از دیوان اشعار، مثنوی خلد برین، مثنوی ناظر و منظور و مثنوی فرهاد و شیرین که این آخری به علت فوت وی ناتمام ماند و قرنها پس از او وصال شیرازی آن را به اتمام رساند.

حکایتی از مثنوی معنوی

0

  مرد ناشنوایی خواست به احوالپرسی بیماری برود. پیش خودش فکر کرد که نباید به دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی بگوید و برای آن که بیمار هم نفهمد او صدایی را نمی شنود باید از پیش پرسش های خود را طراحی کند و جواب های بیمار را حدس بزند. پس در ذهنش گفتگویی بین خودش و بیمار را اینگونه تجسم کرد. گفت«من…

قطعه ای از کتاب تسلی بخشی های فلسفه / آلن دو باتن

0

یگانه قدیریان: ?ما نسبت به موش های کور یک امتیاز داریم. ما هم مثل آن ها مجبوریم برای بقا بجنگیم و شریک زندگی خود را شکار کنیم و بچه داشته باشیم، ولی علاوه بر آن می توانیم به تئاتر، اپرا و کنسرت برویم، و شب ها در رختخواب، رمان، فلسفه و اشعار حماسی بخوانیم. شوپنهاور چنین فعالیت هایی را خاستگاه متعالی رهایی…

داستان آن سال برفی،‌ به قلم محمود طیاری (داستان‌نویس،‌ شاعر و نمایشنامه‌نویس)

0

یادداشت مولف: از پدر چیزهایی که می شنیدم؛ بعدها در زبان بزرگ علامه فقید، دهخدا می یافتم. پس بزرگی پدر را، این چنین برای خود رقم می زدم: او از برفی سنگین، در زمان پیش از کودکی خود، گویا به سال ۱۲۷۰ می گفت. به کنار امامزاده ای،در شهر قزوین ، با تیر چراغ کوچه، به کنار. که خاطره ای بوداز برای…

نقلی از: “به آیندگان ” برتولت برشت

0

بابک: درست است:  من در روزگاری تیره زندگی می‌کنم در روزگاری که سخن گفتن ساده، نشان بیخردی است و پیشانی بی چین،نشان بی تفاوتی آری،آنکه می خندد خبر فاجعه را دریافت نکرده است این چه روزگاری است که گفتگو در مورد درختان هم جنایت به شمار می آید؟ زیرا چنین گفتگویی سکوت را در پی دارد آنکه اکنون آرام از خیابان می…

قطعه ای از ماهی سیاه کوچولو؛ اثر فراموش نشدنی صمد_بهرنگی

0

ماهی سیاه کوچولو گفت: – نه مادر، من دیگر از این گردش ها خسته شده ام، می خواهم راه بیفتم و بروم ببینم جاهای دیگر چه خبرهایی هست. ممکن است فکر کنی که یک کسی این حرف ها را به ماهی کوچولو یاد داده، اما بدان که من خودم خیلی وقت است در این فکرم. البته خیلی چیزها هم از این و…

معرفی کتاب: بابا پولدار، بابا بی پول.

0

  پریسا گندمانی: این کتاب در لیست ده کتاب پرفروش در سال 2001 میلادی بوده و تا سال 2016 موفق به فروش 26 میلیون نسخه شده در سراسر جهان است. در این کتاب رابرت کیوساکی از چگونگی روش‌های زندگی افراد ثروتمند و فقیر می‌نویسد. وی در این کتاب به کودکی خود می‌پردازد که چگونه نزد پدر باهوش، تحصیل‌کرده بزرگ ‌شده و همچنین…

نمایی زیبا از کوه صفه در شب برفی اصفهان با شعری از لنگستون هیوز: رویاهایت را جاودانه پاسبانی کن…

0

  رویاهایت را جاودانه پاسبانی کن که اگر رویاها بمیرند زندگی پرنده ی بال شکسته ایست که نمی تواند پرواز کند .. رویاهایت را جاودانه پاسبانی کن آنگاه که رویاها می روند هستی جولانگاهی بی کارگر است بی حرکت در برف … ارسال تصویر: پریسا گندمانی شعر: لنگستون هیوز

معرفی کتاب: زمانی که همسنگر پیکاسو بودم

0

جلد چهارم از مجموعه ی #بچه_محل_نقاش_ها که من نوشتم و #مجتبا_حیدر_پناه تصویرگری کرده، چاپ شد. در ادامه ی ماجراهای دایی سامان، اون با پیکاسو آشنا میشه. اسپانیا درگیر جنگ داخلیه و سامان یا همون سامی همراه پیکاسو و دورامار وارد جنگهای داخلی اسپانیا میشن. #همینگوی رو می بینن و مجبور به دزدی از #موزه_پرادو #مادرید می شن و بعد هم ماجراهای دیگه…

ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﻝ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ…

0
‍ ‍ در مجلسى از ژولیده نیشابوری پرسیدند، میتوانی فی البداهه شعری بگویی که ده تا کلمه "دل" در آن باشد و هرکدام معانی مختلفی داشته باشند؟ ژولیده رباعی زیر را در همون مجلس سرود:

اما من این کار را می‌کنم!

0

“دیوژن” (فیلسوف ساده‌زیست یونانی) که به‌خاطر روش خاص زندگی‌اش، اغلب مردم شهر او را می‌شناختند، یک روز در حالی که داشت از روی پل باریکی می‌گذشت، با شخص ثروتمند و متکبری مواجه شد، که غیر از ثروتش امتیاز دیگری نسبت به دیگران نداشت. مسیر به‌گونه‌ای بود که یکی از آن دو باید کنار می‌رفت تا دیگری بتواند رد شود. مرد ثروتمند خیلی…

این طور بود که هیچ چیزی یاد نگرفتم… قطعه ای از کتاب همنوایی شبانه‌ی ارکستر چوب‌ها

0

این طور بارم آورده بودند که بترسم. از همه چیز. از بزرگتر که مبادا بهش بربخورد،از کوچکتر که مبادا دلش بشکند، از دوست که مبادا برنجد و تنهایم بگذارد، از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغم بیاید. همش نصیحت بود، همش نهی. هیچ کس هم نگفت چه کار باید کرد . یکی هم که از دستش در رفت گفت: «ای که…

حکایات…

0

شیخ ابوالحسن خرقانی گفت: جواب دو نفر مرا سخت تڪان داد. اول: مرد فاسدی از ڪنارم گذشت و من گوشه ی لباسم را جمع ڪردم تا به او نخورد. او گفت: ای شیخ، خدا میداند ڪه فردا حالِ ما چه خواهد شد ! دوم: مستی دیدم ڪه افتان و خیزان در جاده یی گل آلود میرفت. به او گفتم: قدم ثابت بردار…

داستان کوتاه مينا

0

وقتي مينا گفت: «جدايي سرنوشت مونه!» و دستش را از توي دستم درآورد؛ چيزي به غروب آفتاب نمانده بود. نگاهم براي يك لحظه پر زد؛ بيست سال راه رفت؛ برگشت روي شانه‌هاي كوچك غم زده‌اش نشست. گفتم: «تو هم پيِ بهانه‌اي.» مينا گفت: «شايد…» اما يك جور كه انگار خيال تلافي دارد! «مادرت چيزي گفته؟» «اون بيچاره چي داره بگه؟» ما توي…

کتاب‌های برای بهبود کیفیت زندگی

0

  ? فلسفه‌ای برای زندگی: روش‌های کهن رواقی برای زندگی امروز، ویلیام اروین، ترجمه محمد یوسفی، نشر ققنوس(ترجمه‌ی دیگر: فلسفه‌ای برای زندگی: رواقی زیستن در دنیای امروزی، ویلیام اروین، ترجمه محمود مقدسی، نشر گمان) ? نیروی حال، اکهارت تول، ترجمه هنگامه آذری، نشر کلک آزادگان ? جهانی نو: آگاهی معنوی از آهنگ زندگی؛ اکهارت تله، ترجمه هنگامه آذری، نشر کلک آزادگان(ترجمه‌ی دیگر:…

بخشی از اثر تالیفی جدید ناهید شمس

0

یادداشت ۱۱۵ ناهید شمس این بارسحر، مسئول فروش کتاب در بیمارستان پیامبران شد. یک کار ایده آل برای سحر کرم کتاب. حتا این فضا می توانست برایش الهام بخش نوشتن باشد. ولی وقتی چند روز بعد بهش زنگ زدم یک دفعه بغضش ترکید: “الان یه جوون رو آوردن تصادف کرده بود .مرد.فک و فامیلش انقده زدن تو سرو صورت خودشن که نگو…

قطعه ای از “با_آخرین_نفس_هایم” لوئیس_بونوئل

0

باید اعتراف کنم که یک آرزو را با خود به گور می‌برم: خیلی دلم می‌خواهد وقتی که از دنیا رفتم، هر ده سال یک‌بار، از میانِ مُرده‌ها بیرون بیایم، خودم را به یک کیوسک برسانم و با وجود تنفّری که از رسانه‌های جمعی دارم، چند روزنامه بخرم. این آخرین آرزوی من است: روزنامه‌ها را زیرِ بغل می‌زنم، بعد کورمال‌ کورمال به قبرستان…

داستان_زنان_شاهنامه: شیرین، محقق و نویسنده: نازی تارقلی‌زاده

0

شیرین دختری است به غایت زیبا و دلپذیر که بی هیچ پیشینه ی خانوادگی مرتبط با شاهان، علیرغم خواست بزرگان دینی، ابتدا معشوق خسرو پرویز شده و بعد که او به شاهی رسید وارد حرمسرای وی می شود. شیرین با سنگدلی؛ مریم، دختر قیصر و همسر خسرو را با خوراندن مداوم زهر می کشد تا جای جولان بیشتر، برای خودش فراهم نماید…

معرفی کتاب جاودانگی، گردآوری و تنظیم: پریسا گندمانی

0

رمان جاودانگی یکی از مشهورترین آثار میلان کوندرا، نویسنده اهل کشور چک می‌باشد که حکایت اندیشه و کاوش او درباره انسان و تنهایی و دردهای حیات جمعی است. در این کتاب نویسنده درباره هستی، معنای زندگی، دوستی، عشق جستجو می‌کند. یک داستان جذاب با طنزی زیرکانه و هوشمندانه که در آن گاهی لذت می‌بریم و البته گاهی هم غمگین و احساساتی می‌شویم.…

کاش می شد… دکلمه ی زیبا از بانو متقی

0

کاش تا دل میگرفت و میشکست دوست می آمد کنارش می نشست! کاش میشد روی هر رنگین کمان می نوشتم “مهربان “با من بمان!!! کاش می شد قلب ها آباد بود کینه و غم ها به دست باد بود کاش می شد دل فراموشی نداشت نم نم باران هم آغوشی نداشت کاش می شد کاش های زندگی تا شود در پشت قاب…

عشق اول یا دوم؟ به همراه دکلمه شعر عشق اول با صدای شاعر

0

اگه از من بپرسى “آدما چند بار تو زندگيشون عاشق ميشن” بهت ميگم دو بار! اولين بار برمي‌گرده به سالهايى كه از زندگى هيچ چيز نميدونى. تو روزهاى بين نوجوونى و جوونى، يكى مياد و بهت چيزى رو ميده كه هيچوقت نداشتيش. اگه از من بپرسى چى، بهت ميگم: “دلتنگى”. تو براى اولين بار، يك غريبه رو قدر خانوادت دوست دارى. دومين…

ملاح خیابان ها

0

    آرام باش عزیز من، آرام باش حکایت دریاست زندگی، گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی، گاهی هم فرو می‌رویم، چشم‌های‌مان را می‌بندیم، همه جا تاریکی است،… آرام باش عزیز من، آرام باش، دوباره سر از آب بیرون می‌آوریم و تلالو آفتاب را می‌بینیم. زیر بوته‌ای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری،…

و عشق…

0

عشق گل سرخی ست هر گلبرگش خيالی باطل و هر خارش حقيقتی ست. ? شارل بودلر   ارسال: الهام‌ پوریونس

گردیه

0

داستان زنان شاهنامه: گردیه محقق و نویسنده: نازی تارقلی زاده گردیه خواهر بهرام چوبین و از هفت خانواده ی ممتاز ساسانی است. برادرش از ممتازترین سرداران ساسانی است که بخاطر بدگویی های اطرافیان پدر خسروپرویز بر او بد گمان شده و بنای دشمنی گزارده می‌شود و این دشمنی ادامه می‌یابد تا زمانی که خسرو بر تخت می‌نشیند و بهرام‌ نمی‌پذیرد و با…

معرفی کتاب: “دومین مکتوب” گردآوری و تنظیم: پریسا گندمانی.

0

“هر انسانی یک‌بار برای رسیدن به یک نفر دیر می‌کند و پس از آن برای رسیدن به کسان دیگر عجله‌ای نمی‌کند. درکنار ساحل قدم می‌زدم و می‌خواستم به جایی دیگر بروم که درخشش چیزی از فاصله دور توجهم را جلب کرد، جلوتر رفتم و نگاه کردم دیدم یک قوطی نوشابه است. با خودم فکر کردم، در زندگی ما چند بار چیزهای بی‌ارزش…

برشی از صد سال تنهایی مارکز

0

خوزه آرکادیو بوئندیا خسته و کوفته از بیخوابی، به کارگاه آئورلیانو رفت و از او پرسید: «امروز چه روزی است؟» آئورلیانو جواب داد: «سه شنبه». خوزه آرکادیو بوئندیا گفت: «من هم همین فکر را می کردم ولی یکمرتبه متوجه شدم که امروز هم مثل دیروز، دوشنبه است. آسمان را ببین، دیوارها را ببین، گلهای بگونیا را ببین، امروز هم دوشنبه است!» روز…

شما خودتونو بذاريد جاي من، عاشقش نمي شدين؟

0

كيوان صدابردار بود، عاشق صداي سكوت بود يه نوار بهم مي داد ميگفت اينو بذار تو دستگاه سكوت محض بود ، بعدش ميگفت اين صداي غار عليصدره يا مقبره بايزيد بسطامي اون اوايل آشناييمون من يه تصادف بد داشتم چند ماه افتاده بودم توي رخت خواب گاهي كيوان ميومد چند ساعت توي خواب صداي نفس كشيدنم رو ضبط مي كرد و مي…

مروری بر آثار پزشک فرهیخته هنرمند: افشین خداشناس.

0

    در تکاپوی آشنازدایی و خلاقیت نگاهی به نمایشگاه دست سازه های فلزی افشین خداشناس؛ “ترانه های منجمد” از میان دود و ترافیک و هیاهوی بی پایان شهر و خیابان های پر ازدحام و سنگ فرش خیس و چترهای باز و دست های مشت شده از سرما و آجرچین خزه بسته و کوبه های مفرغی درب های چوبی و بام های…

شاهنامه فردوسی

0

داستان زنان شاهنامه: مالکه محقق و نویسنده: نازی تارقلی زاده مالکه دختر طایر غسانی پادشاه غسانیان است که دل به شاپور ذوالاکتاف سپرده و تراژدی بزرگی را برای غسانیان رقم می‌زند. داستان را از آنجا پی می‌گیریم که، طائر پادشاه غسانیان به همراه خانواده‌اش در دژ خود، توسط َشاپور ساسانی و لشکرش محاصره شده‌اند. این محاصره یک ماه به طول انجامیده و…