Press "Enter" to skip to content

Posts published in “ادبیات”

معرفی کتاب “اندوه_بلژيک”؛ به انتخاب طاهره زیانی

0

    “زیبایی راستین از قعر بکر زندگی سرچشمه می گیرد، از عناصر ساده و خطرناک. و به همین خاطر است که مردم را یک شعلهء کوچک و روشن و یا یک خورشید سوزان مست و مسحور می کند.” “ازمتن کتاب” لویی، پسر یازده ساله، شخصیت اصلی رمان، خاطراتش را از یک سال پیش از شروع جنگ جهانی دوم تا دو سال…

معرفی کتاب: راه من راه ابرهای سپید، گردآوری و تنظیم: پریسا گندمانی

0

  مجموعه‌ای از پرسش و پاسخ‌های خود انگیخته با “اشو”. داستان این کتاب در “پونا” شهری بزرگ در هندوستان آغاز می‌شود؛ که گروهی از پیروان غربی در “آشرام اشو” (عبادتگاه ویژه‌ی هندی‌ها) گردهم آمدند تا از او درمورد خودش و راهش به سوی اشراق، پرسش‌هایی طرح کنند. در این کتاب بیان می‌شود که اشو هرگز نمی‌توانست در غرب اتفاق بیافتد. علم شرقی…

چیزهایی هست که نمیدانی داستانکی از علی_سلطانی

0

اوایل که ساختمان رو به رویی را تخریب می کردند دلم گرفت و ناراحت بودم که چرا باید دقیقا پنجره ی اتاق من رو به چنین تصویری باز شود؟! من باید یک رمان عاطفی را تا یک ماه دیگر تحویل میدادم و این تصویر تخریب، فضای ذهنی ام را بر هم میریخت! اما کم کم با آمدن این کارگر ساختمانی دیگر عادت…

ﺳﻪ ﺳﯿﻠﯽ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﻪ ﺑﺸﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻟﻪ‌اﺵ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩ

0

سمیه حمیدی: ♦️ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺳﯿﻠﯽ ﺭﺍ ” ﮐﻮﭘﺮﻧﯿﮏ ” ﻧﻮﺍﺧﺖ. ﺍﻭ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﺮﮐﺰ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﻧﯿﺴﺖ، بلکه ﺳﯿﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﺮﺩ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ. ♦️ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺳﯿﻠﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻭﯾﻦ ﻧﻮﺍﺧﺖ. ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮐﻪ “ﺍﺷﺮف ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ” ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﻣﯿﺸﺪ، نشان ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺍﺧﺘﻼﻓﯽ ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﺟﺎﻧﺪﺍﺭﺍﻥ ندارد. ♦️ ﺳﻮﻣﯿﻦ ﺳﯿﻠﯽ ﺭﺍ ” ﻓﺮﻭﯾﺪ ” ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺯﺩ. ﺍﻭ…

قطعه‌ای از اثر جدید ناهید شمس (چاپ نشده)

0

  یادداشت ۹۷ سحر فینگله اغلب می‌رفت توی حیاط و با عمو که فرت فرت سیگار می‌کشید مشاعره می‌کرد. “توانا بود هر که دانا بود. عمو دال بده.” “دراین بازار مکاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد” “دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند” “دوستان شرح پریشانی…

هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب؛ دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری

0

نازی تارقلی زاده: روزی استاد شهریار نامه‌ای دریافت می‌کند بی آنکه روی پاکت آن آدرسی از فرستنده آن باشد. متن نامه اما به روشنی نشان می‌داد که این نامه از سوی ثریا معشوق دوران جوانی شهریار است. معشوقی که شهریار هرگز نتوانست وصال او را بچشد. مضمون نامه بدین قرار بود: شهریار عکست را در مجله ای دیدم خیلی شکسته شده ای،…

پاییز فصل آخر سال است؛ نسیم مرعشی

0

خوبى چت همین است؛ هر وقت بخواهى چیزى میگویى و هر وقت نمی‌خواهى نمی‌گویى و بدون خداحافظى گم مى‌شوى. می‌توانى با بغض بخندى و هیچکس نفهمد دارى گریه میکنى، مى‌توانى جواب حرفى را که دوست ندارى ندهى، دست هایت را زیر چانه بزنى و خیره شوى به مانیتور و بگویى سرم شلوغ است ، میتوانى پشت کامپیوتر بنشینى و خاموش شوى و…

شعر تازه ای از سمانه رحیمی

0

منتظر مانده که پاییز به آبان برسد لحظه‌ی دلبریِ دلبرِ جانان برسد کم شود اندکی از بی سر و سامانی ابر دست بی جان زمین باز به باران برسد عشق لبریز شود از سر هر شاخه و برگ رقص گیسوی پریزاد به دامان برسد دل من، این دلِ آشفته ی تنها می‌خواست خبر از گمشده ی عاشق و حیران برسد تو همانی…

افسانه تریستان و ایزولت و ویس و رامین

0

  نازی تارقلی زاده: این افسانه که با عناوینی چون: تریستان و ایزولد، تریسترام و یزولت، تریستام و ایزوت و… نیز ترجمه شده‌است، یک داستان عاشقانه و تراژیک بسیار تأثیرگذار می‌باشد، که در منابع متعدد و مختلف با تفاوت‌ها و تغییرات بسیار، بازگو شده‌است. این افسانه، داستان غم انگیز عشق نامشروع میان تریستان (تریسترام)، شوالیهٔ کورنیش (اهل کورن‌وال) و ایزولت (ایزولد، یزئولت،…

نامه ی بیست و نهم از کتاب “در خانه ما عشق كجا ضيافت داشت”

0

آه ای عزیز فرسنگ‌ها دور از من هر کجای این دنیای بزرگ که هستی‌ … حواست باشد که عشق و دوست داشتن آدم را کور می‌‌کند و کسی‌ که خوب نمی‌بیند نیازِ بیشتری به شنیدن دارد. پس همین امروز ، این تئوری مزخرف را که دوست داشتن نیازی به گفتن ندارد فراموش کن . یادت باشد قویترین حس‌ها اگر پرستاری و مراقبت…

نمی دانستم که نمی روند. می مانند. اثرشان می ماند حتی اگر همه چیزشان را هم با خودشان بردارند و بروند…!

0

ارسال از» الهام پوریونس: تو بودی که بعدها گفتی هیچ چیز تضمین ندارد و رابطه آدم ها یخچال و لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشد. یک روز هست و یک روز نیست و اگر کسی تضمینی بدهد دروغ گفته است…! وقتی آدم به چیزی که می خواهد نمی رسد، زیاد دور نمی رود. همان حوالی پرسه می زند و به آشناترین چیز…

“هر یک از ما صلیب خود را بر دوش می کشیم.” گردآوری و تنظیم: طاهره زیانی‎

0

معرفی کتاب: پیرمرد و دریا گردآوری و تنظیم: طاهره زیانی‎ شاهکار بی بدیل ارنست همینگوی در سال 1951 به رشته‌ی تحریر درآمد. اثر خواندنی “پیرمرد و دریا” آخرین اثر ارنست همینگوی است که بسیاری از منتقدان آن را خلاصه‌ای از تمام زندگی نویسنده دانسته‌اند. پیرمرد و دریا قصه‌ی کنش و واکنش انسان در برابر امواج پر تلاطم زندگی است. پیرمرد و دریا…

با حافظ…

0

پيش از اينت بيش از اين انديشه عشاق بود مهرورزي تو با ما شهره آفاق بود ياد باد آن صحبت شب ها که با نوشين لبان بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود پيش از اين کاين سقف سبز و طاق مينا برکشند منظر چشم مرا ابروي جانان طاق بود از دم صبح ازل تا آخر شام ابد دوستي و مهر…

یادداشت ۸۵ ( از سری یادداشت‌های در دست انتشار ناهید شمس)

0

  هر گوشه از خانه ی عمه، اجنه ای پنهان شده بود و شکلک در می آورد. شبها از پنجره تو می پریدند و از این رختخواب به آن رختخواب و توی سرو صورت و گوشمان می شاشیدند. ازاین ترس به آن ترس پناه می بردیم.ترس تمام نمی شد.فقط شکلش عوض می شد و هربار به یک شکل خودش را تحمیل می…

همه چیز از فیثاغورث شروع شد! | دکتر محمدرضا سرگلزایی

0

فیثاغورث از اولین ریاضی دانان و فیلسوفان جهان بود. او جزو اولین کسانی بود که می خواستند توضیحی منطقی از جهان ارائه کنند. او برای اولین بار کلمات ریاضیدان، فیلسوف و تناسخ را اختراع کرد. برتراند راسل (ریاضیدان و فیلسوف نابغه بریتانیایی) فیثاغورث را بزرگترین متفکری می داند که تاکنون به دنیا آمده است! فیثاغورث اولین مکتبی را بنا نهاد که دارای…

شعری از هاله

0

اي آدم‌ها اي آدم‌ها كه بي تحرك چونان آدمك‌هاي باستاني با چشماني باز كه نمي‌بيند و با دهان‌هایی بسته خاموش بر كرانه ايستاده‌ايد همچون سايه‌هاي قد كشيده ناموزون هنگام غروب گردن افراشته و گوش بزنگ سادگي را گردن زدند هيچ نگفتيد راستي تير باران شد همچنان خاموش نگريستيد بر خون جاري از پيكرش حال با دو حفره خالي چشم دوخته‌ايد به رقص…

“ماشالا به قد و بالاش” داستان کوتاهی از: مرجان علیزاده

0

نویسنده و راوی: مرجان علیزاده – الله اکبر داره این قد وبالا . ماشالا چه برو بازوئی . حتم دارم میتونه یه نفره یه ماشین رو هل بده. اون هم تو سر بالائی… محمد باقر خان؛ لیوان دم نوش اش را جلوی پنجره سر می کشید و از لای پرده زل زده بود به پسر 30-35 ساله همسایه روبروئی که در بالکن…

شعری از مهتاب یغما

0

تنها در خلوت اتاق ، با هر چیزی می شود حرف زد … با میز … با گل های شمعدانی … با هرچه که هست … اما من دیوانه ام …! میان این همه هست ، با تو حرف میزنم که نیستی …!!! مهتاب یغما عکس از: آيدا فتوحی ارسال شعر از: الهام پوریونس

همسر و نقد همسر

0

ندا دانایی: خوشبختانه یا شوربختانه در زندگی چیزی نیست که تمام نشود، دیر و زود دارد اما… زمان جدایی ما هم فرا رسید… صورتش را به سینه ام فشرد و اشک از چشمش راه کشید. صورت و شانه و دست خیس از اشکش را بوسیدم. وای که من و او چه شوربخت بودیم! اعتراف کردم دوستش دارم و با درد سوزانی توی…

مترسك

0

  هاله دلم بحال مترسك مي‌سوزد عمري عاشقانه در ميان كشتزار با آغوشي گشوده ايستاد دستانش در حسرت پاك كردن اشك بر گونه دلداري خشكيد چشمانش براه سياه شد قلب درون حفره خالي سينه‌اش بي‌تپش ماند پاهايش از زياد ايستادن آماس كرد حرف با لبخندي كنج لبانش كجكي ماسيده گوش‌هايش به ناسراي كلاغ‌ها كر شد هيچ گنجشكي به او سلام نكرد كسي…

یادداشت ۷۸

0

شاید هم یا کریم‌ها بدانند. ولی آنها آن وقت شب توی لانه آن بالا در محضر باد خوش پاییزی، سر در گوش هم برده و آنقدر خمار عشقبازی بوده اند که خانه را هم اگر آب می برد نمی‌فهمیدند. عمو اسد نه مثل عمو کوچیکه دلش برای دختران حزب توده می رفت ونه مثل عمو بزرگه تو کار شهین و مهین و…

زنان شاهنامه: فرنگیس

0
  محقق و نویسنده: نازی تارقلی‌زاده   فرنگیس دختر بزرگ افراسیاب شاه تورانی است که همسر سیاووش نیک نهاد است و مادر کیخسرو پادشاه ایران. فرنگیس اسطوره ای از وفاداری، پاکی و راستی در شاهنامه است.

زنان شاهنامه: گلشهر

0

    محقق و نویسنده: نازی تارقلی‌زاده یکی دیگر از زنان تاثیر‌گذار شاهنامه “گلشهر” همسر پیران ویسه سپهسالار افراسیاب تورانی و مادر جریره است. بانویی خردمند که همواره یار و یاور همسر خود است و فردوسی با احترام زیادی از او یاد می‌کند. حضور پررنگ او در شاهنامه در ابتدا با معرفی دخترش به سیاووش مطرح می‌شود و دیری نمی‌پاید که همین…

انسان در جستجوی معنا، گردآوری و تنظیم: طاهره زیانی

0

آنچه اهمیت دارد این است که زندگی از ما چه می‌خواهد، نه اینکه ما از زندگی چه انتظاری داریم.”از متن کتاب” دکتر ویکتور.ای. فرانکل در سال ۱۹۰۵ در شهر وین به دنیا آمد. بعد از تحصیل در رشته‌ی پزشکی به عنوان عصب‌شناس و روانکاو در بیمارستان وین مشغول به کار شد و به ریاست بیمارستان اعصاب پلی کلینیک وین درآمد. نویسنده‌ی کتاب‌های…

شعری از محسن حاتمی

0

نیازمندیم به یک نفر که تو باشی که خودت باشی، خودت، با همان خیال‌ها و خواب‌های خوشت نیازمندیم به بازگشتِ سال‌ها، به عقب‌گردِ تقویم‌ها، که یک کودکی، یک نوجوانی، از نو تکرار شود، بی‌کابوس و آرام، آرام نیازمندیم به عاشق بودنت، به شعرهای نوزده‌سالگی، به دیوانگی‌های کوچکی که این‌بار شکست نخواهند خورد نیازمندیم که دیگر دیر نباشد.     ارسال از: الهام…

يكباره چه شد؟!

0
هاله: وسوسه رهايم نميكند برگهاي كتاب زندگي را يك به يك ورق ميزنم به گذشته ميروم به خيلي دور وقتي كه درختان هنوز از لمس سرانگشتان بهار آبستن ميوه هاي شيرين بودند

فلسفه هانا آرنت

0

الهام پوریونس: دروغ همیشه پذیرفتنی تر از واقعیت است و با عقل بیشتر جور در می آید، چون دروغ گو این مزیت بزرگ را دارد که پیشاپیش می داند که مخاطبان آرزومند یا منتظر شنیدن چه هستند. حال آن که واقعیت, این خصلت اضطراب آور را دارد که ما را با چیزی غیر منتظره روبرو می کند که آماده اش نبودیم… ✍️پاریشیا…

“چهل نامه‌ی کوتاه به همسرم” گردآوری و تنظیم: طاهره زیانی‎

0

    ‎در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: “عزیز من! خوشبختی، نامه‌یی نیست که یک‌روز‌، نامه‌رسانی‌، زنگ در خانه‌ات را بزند و آن را به دست‌های منتظر تو بسپارد. خوشبختی، ساختن عروسک کوچکی ست از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر… به همین سادگی، به خدا به همین سادگی؛ اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید…” نامه‌های کتاب “چهل نامه‌ی کوتاه”…

نامه ای از کتاب Ever yours (همیشه برای تو) — ونسان ونگوگ

0

‍ ونگوگ در نامه ای که در سال ۱۸۸۴ برای برادرش تئو فرستاد، جملاتی را نوشت که شاید خواندن آن، امروز هم برای ما و شما خالی از لطف نباشد؛ کسی که میخواهد فعالیت کند، نباید از اینکه گاهی اشتباه کند، بترسد. نباید از اینکه گاهی لغزش داشته باشد بترسد. خیلی از انسانها فکر میکنند، برای اینکه انسان خوبی باشند، باید دقت…

قطعه ای از شهریار_مندنی_پور

0

ناهید شمس: کجا هست توی این دنیای بزرگ که من بتوانم بدون ترس، سیری نگاهت بکنم و بروم. بروم، همین طور با خیال صورتت بروم و نفهمم به بیابان رسیده ام. و توی بیابان زیر سایه کوچک یک ابر بنشینم. دیروز که آمدی از کنار قبر حافظ رد شدی، سایه ات افتاد روی پله های صفه قبر. وقتی دور شدی. زانو زدم…

شعری از فاضل نظری

0

امروز هم به رخوت بی بادگی گذشت آری گذشت! مستی دلدادگی گذشت در آتش خیال تو با خود قدم زدم دوران عاشقی به همین سادگی گذشت می دانم ای فرشته که باور نمی کنی شب های قصه گویی و شهزادگی گذشت روزی ز چشم مردم و روزی به پای تو! عمر مرا ببین که به افتادگی گذشت شرمندۀ توایم و سرافراز از…

دلتنگی

0

زخمِ ظریفِ عقربه در من بود. وقتی که دایره کامل شد معماریِ بیابان همراه با روایتِ عقربه تکرار شد من با خیال و عقربه مخلوط بودم و عقربه بر رویِ یک بیابان بیابانِ دیگری می‌ساخت. #یدالله_رویایی

شعری از حسین منزوی

0

ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران افشانده شرفها به بلندای دلیران تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر ترکید بر ایینه خورشید ضمیران ای جوهر سرداری سرهای بریده وی اصل نمیرندگی نسل نمیران خرگاه تو می سوخت در اندیشه تاریخ هربار که اتش زده شد بیشه شیران ان شب چه شبی بود که دیدند کواکب نظم تو پراکنده و اردوی تو…

فهرستی از آنچه در مدرسه به ما یاد نمی‌دهند!

0

من فهرستی از آنچه در مدرسه به ما یاد نمی‌دهند را تهیه کرده‌ام : ✅ آنها به ما یاد نمی‌دهند که چگونه کسی را دوست بداریم. ✅ آنها به ما یاد نمی‌دهند که چگونه در شهرت به درستی زندگی کنیم. ✅ آنها به ما یاد نمی‌دهند که چگونه در گمنامی، از زندگی لذت ببریم. ✅ آنها به ما یاد نمی‌دهند که چگونه…

شعری از سیاوش کسرایی

0

  تو قامت بلند تمنایی ای درخت همواره خفته است در آغوشت آسمان بالايي اي درخت دستت پر از ستاره و چشمت پر از بهار زيبايي اي درخت! وقتي كه باد ها در برگ هاي در هم تو لانه مي كنند وقتي كه باد ها گيسوي سبز فام تو را شانه مي كنند غوغايي اي درخت! وقتي كه چنگ وحشي باران گشوده…

پابلو نرودا و عشق

0

ای عشق بی آنکه ببینمت بی آنکه نگاهت را بشناسم بی آنکه درکت کنم دوستت می داشتم شاید تو را دیده ام پیش از این در حالی که لیوان شرابی را بلند می کردی شاید تو همان گیتاری بودی که درست نمی نواختمت دوستت می داشتم بی آنکه درکت کنم دوستت می داشتم بی آنکه هرگز تو را دیده باشم و ناگهان…

معرفی_کتاب دیلمون پارسی؛ گردآوری و تنظیم: طاهره زیانی

0

این کتاب در دو بخش تالیف شده است در قسمت نخست به موضوع ایران‌شناسی مردمی به کمک زبان و واژه پرداخته است و در بخش دوم از خود نیز دوبیتی‌های سروده شده به زبان پهلوی دیلمی را که توسط روستاییان منطقه شمال ایران و با مضامین عاشقانه خلق شده است، مورد توجه قرار می‌دهد. عبدالرحمن عمادی در بخش اول این کتاب به…

معرفی کتاب: “آتوسا دختر بزرگ کورش”

0

پریسا گندمانی: کتاب “آتوسا دختر کوروش” نوشته خانم هلن افشار، یکی از رمان های تاریخی تحسین برانگیز است که هر ایرانی بعد از خواندنش به پارسی بودنش افتخار می‌کند. کتابی سراسر احساس، خرد و تدبیر از قوم پارسی. پرداخت به شخصیت خردمند و باهوش آتوسا این رمان را زیبا و به یادماندنی می کند. داستان این کتاب از سال 530 پیش از میلاد…

مادر

0

چند خط از بخش‌ سيزدهم کتاب رمان سينما نوشته محمود طياری / نشر قطره / اسفند ۱۳۸۳چشم‌ها گرد و گوش‌ها تيز مي‌شد: «لولو برو، آبي‌ برو! آبي‌، كتره‌ ريش‌!» بعد صداي‌ مادر، بي‌ تكان‌ِ لب‌ها، بم‌ و ته‌حلقي‌ و گم‌ مي‌شد: «من‌نمي‌رم‌!» با صداي‌ نازك‌: «برو، برو! كه‌ هستي‌؟ چي‌ مي‌خواي‌؟» با صداي‌ بم‌ و نيم‌ انگشتي‌ در دهان‌: «من‌ يه‌ سر…

معرفی کتاب کاخ رویاها، گردآوری و تنظیم: طاهره زیانی

0

یک روز بالاخره اون مردم به استقلال حقیقی توی آرزوهاشون دست پیدامی‌کنن اما تمام امکانات دیگه‌ای که در اختیارشون بوده را از دست میدن. اون پهنه‌ی گسترده‌ای که می‌تونستن مثل باد درش پر بکشن و جریان پیدا کنن برای همیشه از اختیارشون خارج میشه، اونوقته که باید فقط توی همون مرزهای کوچک و محدود خودشون بمونن و خفه‌خون بگیرن. بال‌هاشون چیده میشه…

ریشه های ما به آب، شاخه های ما به آفتاب می رسد… شعری از قیصر امین پور

0

ای درخت آشنا شاخه های خویش را ناگهان کجا جا گذاشتی؟ یا به قول خواهرم فروغ دستهای خویش را در کدام باغچه عاشقانه کاشتی؟ این قرارداد تا ابد میان ما برقرار باد : چشمهای من به جای دستهای تو من به دست تو آب می دهم تو به چشم من آبرو بده . . . من به چشمهای بی قرار تو قول…

ﻭﺻﻴﺖ ﺳﮓ

0

نیما ذهنی: ﺳﮓ ﮔﻠﻪ ﺍﻯ ﺑﻤﺮﺩ، ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺧﻴﻠﻰ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﺑﺮ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺩﻓﻦ ﻛﺮﺩ. ﺧﺒﺮ ﺑﻪ ﻗﺎﺿﻰ ﺷﻬﺮ ﺭﺳﻴﺪ و ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺳﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﺨﺎﻙ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭﻗﺘﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﻗﺎﺿﻰ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﻗﺎﺿﻰ، ﺍﻳﻦ ﺳﮓ ﻭﺻﻴﺘﻰ…

شعری از سیاوش کسرایی

0

من شاخه یی ز جنگل سَروم، از ضربه‌ی تبر ، بر پیکر سلاله‌ی من یادگارهاست… با من مگو سخن ز شکستن هرگز شکستگی به بر ما شگفت نیست… بر ما عجب شکفتگی اندر بهارهاست صد بار اگر به خاک کِشندم صد بار اگر که استخوان شکنندم گاه نیاز باز آن هیمه ام که شعله برانگیزد آن ریشه ام که جنگل از آن…