Posts published in “ادبیات”
جوون تر که بودم ، واسه خرج و مخارج تحصیلم مجبور شدم توی یه رستوران کار کنم ، من اون جا گارسون بودم ، رستوران ما به مرغ سوخاری هاش معروف بود ، البته نمی شد از سیب زمینی سرخ کرده هاش هم گذشت ، خلاصه اینکه پاتوق دختر پسرهای جوون بود. صاحب رستوران مرد با انصافی بود ، از اون سبیلوهای…
به هوشنگ گلشیری
قناری گفت: ــ کُرهی ما کُرهی قفسها با میلههای زرین و چینهدانِ چینی.روزسی و یکم تیرماه نودوهشت را به عنوان یک روز خاص با تصویر یک نهال در دفتر خاطراتم نشانه گذاری خواهم کرد.چراکه این روز به واسطه ی رویدادی ویژه، در شمار روزهای خاص، مهم و ارزشمند زندگی ام قرارگرفت. روز سی ویکم تیرماه نودوهشت اولین جلسه از اولین دوره ی پرورش مربی هنر کودک در دانشگاه هنر، دانشکده هنرهای تجسمی (پردیس…
کسی که در برابر بتهوون، باخ و موتزارت، فروتنانه سکوت اختیار کند، به تار جلیل شهناز، عود نریمان، آواز شجریان و ترانه ی “اندک اندک” شهرام ناظری عاشقانه گوش بسپارد، چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد… کسی که مولوی را قدری بشناسد، حافظ را قدری بخواند،خیام را گهگاه زیر لب زمزمه کند، و تک بیت های ناب صائب را دوست بدارد،…
قطعهاي از کتاب “با Ellie در واشينگتن دي. سي” پانوشت سفر آمريكا؛ (از بخش “بعد از صبحانه“): «گفتم اگه حوصله كني، يك چيزهايي بهت ميگم؛ اگرچه ميدونم گوشِت بدهكارِ اين حرفها نيست! جهانِ سرمايه در اينجا بارِ اقتصادي، فرهنگي داره، كه روي كاكلِ ستارههاي پولسازش ميچرخه، زشت، زيبا، سياه يا سفيد، هركه از راه ميرسه كافيه سُرنا رو از سرِ گشادش با…
اجرای قصهی “پیله برفی سال” به زبان محلی (گیلکی) شنبه ساعت ۲۳:۳۰ کانال IGTV گیله قصه جا. (ترجمه فارسی داستان آن سال برفی)
0مردان و زنان، در رحم مادر، شکل میگیرند و در آنجا، در دنیای خودشان، نسبت به همه چیز، بیتفاوت هستند، ولی به این دنیا که میآیند مجبورند مبارزه کنند. شاه باشی یا سرباز، مذهبی باشی یا قاتل، زن راهبه در روسیه باشی یا زن انگلیسی در بارداباس، یک چیز مسلم است که باید جنگید ولی با این حال، همه چیز، همیشگی نیست…
عشق، نجات دادنِ غریقی است که دیگر هیچ کس به نجاتش امیدی ندارد. عشق، رَجعت به آغازِ آغاز است؛ به شروع؛ به همان لبخند، همان نگاه، همان طعم؛ اما نه خاطره ی آنها، خودِ آنها. #نادر_ابراهیمی یک عاشقانه ی آرام اشتراک از: بانو قهرمانی
از برنجزار حرف ميزنيم درختِ آلوچهي قرمز پرچينِ خيس... - تبريزيها و درختِ توت. وسگي كه- خودش رو ميليسه - گاوي كه گردنش رو- به تنهي درختي ميكشه. و كلاغها ... كلاغها!
اردشیر پژوهشی، تندیس شماره 59، ص 3 ////// آن سال ها که من دانشجوی دانشگاه هنر بودم درسی دو واحدی داشتیم به نام روش تحقیق. استاد این درس خانم عارف نیا بودند که از اساتید خوب دانشگاه هنر هستند. ایشان از فعالیت من در زمینه تدریس نقاشی کودکان و کارهای تحقیقی و احیانا درج مقاله هایی در این خصوص مطلع بودندو پیشنهاد…
✅ تولدش آنقدر مهم بود که از ساعت بیست و سی دقیقه غروب یکشنبه 24 اردیبهشت 1346 شروع مراسم تولد شروع شد و مراسم را تلویزیون ملی ایران مستقیم پخش میکرد. هنرمندان آن روز ایران، عارف، رامش، گوگوش، پرویز یاحقی، ایرج و مهستی در این مراسم برنامه اجرا کردند. ✅ پدر این نورسیده زندگی را از کارگری شروع کرده بود،…
به گزارش سایت هفت هنر امروز سه شنبه 31 اردیبهشت ماه 98 کارگاه تخصصی نقد ادبی تطورات زبان در شعر معاصر در سالن دکتر رحمدل مجتمع فرهنگی و هنری خاتم الانبیاء (ص) رشت برگزار شد. در این کارگاه تخصصی نقد ادبی که با حضور شاعر و منتقد ادبی حمیدرضا شکارسری با همکاری انجمن شعر و ادب رشت و حضور شماری از ادب دوستان برگزار شد، صدیقه کشتکار شاعرهی ارجمند شهر باران؛ یکی از سرودههای خوبش را دکلمه کرد که با تشویق حضار همراه شد:
به قلم فریده ترقی … اصلاً قرار نبود عمو نوروز نامهربان باشد، از آن سالهای دور دور تا به حالا، همیشه صبور بود، دوست داشتنی، لبخند به لب داشت، نرم و آرام میرسید، چاروق هایش را کنار هم جفت میکرد، شاخه گلی در گیس بافته ننه سرما میگذاشت، دست نوازشی بر سر شاخههای لخت درختان میکشید، نگاهی شوخ بر خاک نم…
کوچکتر که بودیم با اومدن اسفند، دل دلهامون شروع می شد: شمارش معکوس برای تعطیلات نوروز! البته بماند که اضطراب سوالات در حد ناسای پیکهای نوروزی، همواره بخشی از حلاوت اون لحظات رو زایل می کرد. پرسش های متوالی تکراری از والدینمون که کی می ریم خرید عید؟ و تازه بعد از خرید از شوق لباسهای جدید خواب بهمون حروم می شد…
برکت از چهارشنبهسوری هم رفته سالهاست. زردیها و سرخیها جا عوض نمیکنن.آدمها بیرنگ شدن و آتیشها پررنگ. بجای اون بیابونها که معدن خار و بته بودن، الان آپارتمان و برج ساختن با متری میلیون تومن قیمت. دیگه کمتر کسی بتونه دویدن یه پشتهی بته رو توی بیابون و دست به دست بیقرار باد، با چشم ببینه. کمتر کسی بوی خوش سوختن بته…
جشنواره بزرگ شعر اقوام استان گیلان در زمینه شعرهای تالشی ، گیلکی و تاتی با حضور شاعران مطرح از سراسر استان گیلان ، مردم و مسئولین شهرستان ماسال در تالار پاتریس ماسال برگزار شد. گفتني است در پایان این جشنواره به 10 اثر برتر شعر تالشی ، 10 اثر برتر شعر گیلکی و 3 اثر برتر شعر تاتی جوایزی به…
امسال صادق هدایت یکی از معروف ترین نویسندگان معاصر ایران و زبان فارسی ۱۱۶ ساله شد. روزی نیست بر سرِ مزار او روی آن سنگِ خارای سیاه در گورستانِ «پرلاشز» در پاریس دوستدارانش گل نگذارند. یک محاسبه ی تخمینی به ما میگوید در ۶۷ سالی که از مرگ او میگذرد دوستداران و عاشقان هدایت حدود ۲۵۰۰۰ گل روی مزارِ او گذاشتهاند این…
ديروز گوشه وكنار ترقه ميتركاندند و تا ديروقت شب، با دق و دلْي پنهان، صداي فشفشه در كوچه و محلات شهر بلند بود. سالهاست با صداي پاي عيد، آنها كه از خانه بيرون ميزنند، چيزي دل و زهرهْ آب كن، ناغافل زير پايشان منفجر ميشود؛ چشمي از حدقه ميزند بيرون، پيرزني تكيده با دستي به پشت و كمر، به ديواري تكيه داده؛…
یلدا شب طولانی پر عشوه ی سال است
گیسوبلند چشم سیاه و سپیدرو
کفری ام هی جای دستم آستینم را نگیر
امیر_دلارام ۲۲ سال پیش، استاد #بهروز_غریب_پور ماندگارترین روایت از رمان #بینوایان را بر روی صحنه برد. زنده یاد مهدی فتحی در نقش ژان والژان چنان درخشید که خودش و همکارانش معتقد بودند او با اجرای این نقش، جان دوباره ای گرفت. بهزاد فراهانی در نقش بازرس ژاور، باقر صحرارودی و تانیا جوهری در نقش آقا و خانم تناردیه نیز خوش درخشیدند. اما…
از نقدهای منتقدان هنری برای رشد هنر خود بهره ببریم. زمانی که دوست شما عبارت “من خیلی کارت را دوست دارم و تحسین میکنم” را ناتمام رها میکند شما منتظر آن کلمۀ وحشتناک سه حرفی هستید و میدانید که آن کلمه در راه است. همان کلمهای که هر تحسین و نقد مثبتی که دریافت کردهاید را کمرنگ میکند. “اما…” همۀ ما…
فقیری از کنار دکان کبابی میگذشت دید کبابی گوشت ها را در سیخ کرده و به روی آتش نهاده باد میزد و بوی کباب در بازار پیچیده بود فقیری گرسنه بود و سکه ای نداشت پس تکه نانی از توبره اش در آورد و در مسیر دود کباب گرفته به دهان گذاشت. به همین ترتیب چند تکه نان خورد و براه…
هر گاه شتری در پهنه ی کویری از پای درافتد، آسمان پر از لاشخوران میشود. به اولین یورش، کلاغان چشمانش را از کاسه ها بیرون میکشند و جانوران میخورندش. مرد نیز چنین است. پس، فروافتادن مباد. مباد! شکستن شاید، اما درغلتیدن نه. نبودن شاید، اما نیمه کاره بودن نه. شلیدن به عبث، هرگز! مرگ حتی به از خواری. مردان را ذلت…
یکی بی یکی نبی غیر از خدا هیچکس نبی مرد جوانی بود به اسم کلزاد که از قضا پسریکی از خان های طوایف بختیاری بود، ایلش را بنا به دلایلی ترک می کند و به ایل دیگری می رود و دستیارخان آن ایل میشود ولی کسی آنجا نمیداند که او پسر خان ایل دیگر است. خلاصه بعد از مدتی که میگذرد…
محسن فرجی روزنامه نگار و نویسنده: اگر روزگاری زنان، جنس دوم بودند و پنهان در پستوها، امروزه در همه عرصهها به میدان آمدهاند و صدای خود را دارند. از جمله در عرصه ادبیات. آنان با حضور در این حوزه، ضمن اعلام تواناییهایشان بهعنوان نویسنده، به طرح دغدغهها و خواستههای خود هم پرداختهاند. رمان «تخمپوچ» را میتوان در ادامه این ادبیات زنانه دانست.…
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی